
11-07-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سقوط می کنم از اوج قله ی محال ها
چرا رها نمی شود دل من از این خیال ها
چرا مدام ، بی سبب، بی محبت توام
به من اثر نمی کند ، گذشت ماه و سال ها
شکنجه می کند مرا خیال اینکه باز هم
هدر رود بدون تو یکی یکی مجال ها
شبیه روح مرده ای، که شکل زنده بوده است
چقدر بی تفاوتم به موج قیل و قال ها
شکسته شد وجود من همان شبی که بعد تو
گریخت از نگاه من ، تمام حس و حال ها
مسافری که بی تو از کنار زندگی گذشت
چگونه فکر میکند به تلخی زوال ها
پس از تو زندگی و عشق و شور و سر سپردگی ؟
خدا کند به گردنم نباشد این وبال ها
در این قفس که روح من مدام گریه میکند
پناه می برم به تو ، به روز های عاشقی
برای من همین غنیمتی است از جدال ها مرضیه خدیر
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|