
11-22-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در پهنه ساحل
چشمی بر امواج پریشان دوخته ،
_لبریز از خونابه غم_ کام دریا را
با قطره های بی امان اشک، تر می کرد !
جانی ز حیرت سوخته ، شب را و شب های پیاپی را
سحر می کند ...!
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|