
11-25-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دیرگاهی ماند اجاقم سرد
و چراغی بی نصیب از نور
خواب دربان را به راهی می برد
بی صدا آمد کسی از در
در سیاهی آتش افروخت
بی خبر اما
که نگاهی در تماشا سوخت
گر چه می دانم که چشمی
راه دارد به افسون شب
لیک می بینم ز روزنهای خوابی خوش
آتشی روشن درو شب
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|