نمایش پست تنها
  #1525  
قدیمی 11-29-2012
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb دوستی - خسیس

دوستی

گنجشکي با عجله و تمام توان به آتش نزديک مي شد و برمي گشت !
پرسيدند : چه مي کني ؟
پاسخ داد : در اين نزديکي چشمه آبي هست و من مرتب نوک خود را پر از آب مي کنم و آن را روي آتش مي ريزم !
گفتند : حجم آتش در مقايسه با آبي که تو مي آوري بسيار زياد است ! و اين آب فايده اي ندارد !
گفت : شايد نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند مي پرسد : زماني که دوستت در آتش مي سوخت تو چه کردي ؟
پاسخ ميدم : هر آنچه از من بر مي آمد !

دوستي نه در ازدحام روز گم مي شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستي نيست


*************

خسیس

مرد ثروتمندي به کشيشي مي گويد:
نمي دانم چرا مردم مرا خسيس مي پندارند.
کشيش گفت:
بگذار حکايت کوتاهي از يک گاو و يک خوک برايت نقل کنم.
خوک روزي به گاو گفت: مردم از طبيعت آرام و چشمان حزن انگيز تو به نيکي سخن مي گويند و تصور مي کنند تو خيلي بخشنده هستي. زيرا هر روز برايشان شير و سرشير مي دهي.

اما در مورد من چي؟ من همه چيز خودم را به آنها مي دهم از گوشت ران گرفته تا سينه ام را. حتي از موي بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست مي کنند. با وجود اين کسي از من خوشش نمي آيد. علتش چيست؟

مي داني جواب گاو چه بود؟

جوابش اين بود:
شايد علتش اين باشد که
“هر چه من مي دهم در زمان حياتم مي دهم”


__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مهدی به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید