
11-30-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق آمد و میدانم در خویش نمی مانم
در تابش جاویدش ، گم می شود ایمانم
از من خبری از«من»اینک زچه می پرسی
چون قطره ی بارانی حیران و پریشانم
در اشک نمیگنجم ، در شعر نمی پایم
پُر شور تر از اینم ، شفاف تر از آنم
هم وزن شکوفایی ، بر شاخه ی شیدایی
دیوانگی دل را بر گوش که بر خوانم؟
این پنجره ی عادت ، آبی شو از این فرصت
تا مژده ی سرخش را در شهر بگردانم
عشق آمد و میدانم در سینه نمی ماند
پرواز خیال است او بر پهنه ی حرمانم
چون حادثه ی رؤیا ، مهتابی و بی پروا
زیباست عبور او از گوشه ی کتمانم
عشق آمد و می دانم وقتی که گذشت از من
از شعر شوم جاری در خاطره می مانم
"ویدا فرهودی"
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|