نمایش پست تنها
  #1932  
قدیمی 11-30-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چوپان راستگو

برایم قصه می گفتی بخوابم،
من نخوابیدم
یکی بود و نبودت را که میگفتی
نگاهم بر لبان ساده اما مهربانت بود
نمی دانم چرا هرگز نفهمیدی ،
که چوپان راست می گوید
که گرگ در کمین ، زیرک
به ترفندی
تلاش این امین چوپان صادق را
به چشم مردمان ، وارونه می سازد
که گرگ با سیاست ، با دغل
هر بار، در هر حمله می آمد
ولی بر اعتماد مردمان می تاخت
اگر او ساده ، با یک حمله ی بی فکر ، بی تدبیر
میزد پنجه بر گله
شاید سهم او از حمله ی بی فکر ، بی تدبیر
می زد پنجه بر گله
شاید سهم او از حمله ، کوچک بره ای با زحمت بسیار
که گرگ اما ،
تمام گله را می خواست
و باید مهربان چوپان صادق را
میان مردمان کذاب می خواندی
و با حیله ، حقیقت را خیال محض میگفتی
پس آنگه مردمان در خانه می ماندند
و چوپان یکه و تنها
میان گله ، بی یاور
عجب ترفند نازیبای دلگیری
و صد افسوس
گرگ قصه با مکرش ، تمام گله در چنگال خواهد داشت
هزاران صید در فصل زمستان یک به یک
در خون خود غلطیده در چنگال بی رحمش
هلا ای قصه گو اینک
به هنگامی که گرگ باور این مردمان
هر روز و شب بیدار می ماند
تا به تزویری بگیرد اعتماد از ما
پس آنگه او بتاراند بساط باور این مردمان از هم
رها گردانده ، دور از هم
بداند گرگ ، این نامهربان دشمن
که صادق ، مهربان چوپان
بسان تک تک این مردمان
در باور اندیشه هاشان
پلک نا بسته
نخواهد خفت
برایم قصه می گویی بخوابم ؟
دگر خاموش
نگو لالایی خفتن
زمانه ، وقت بیداریست
برایم قصه ای را گو ، که بیدارم نماید
بدان تا گرگ بیدار است
من هرگز نخواهم خفت
کیوان شاهبداغی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید