نمایش پست تنها
  #5990  
قدیمی 02-16-2013
The best آواتار ها
The best The best آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2012
محل سکونت: bushehr
نوشته ها: 54
سپاسها: : 292

429 سپاس در 140 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه زمونه ای بود اون زمونه ای که نوه ها از مامان بزرگاشون یادی میکردن
نوه ی ما که..........

____________________
باوشه آقا معین آجیل نمیخریم به تخمه آفتابگردون هم راضی هستیم

مهم اینه وقتی پیش همیم فکمون بجنبه
حتی میشه از آدامس هم استفاده کرد
______________________________
بود دیروز نوشته بودم حوصلم سر رفته هاااااااا
آقا همه خواب بودن ما تصمیم گرفتیم بریم واسه مامان خانوم ظرفارو بشوریم
هرچی گشتم دستکش رو پیدا نکردم بیخیالش شدم
رفتم دیدم مایع ظرفشویی نیست
از انباری یکی آوردم سرشو که باز کردم نصفش ریخت
گفتم زهرا جان خونسردی خودتو حفظ کن و رلکس به بقیه ی کارات ادامه بده
آقا ما داشتیم ظرف میشستیم هندزفری تو گوشم بود ولوم بالا تا آخر تو فاز بودم یهو دیدم یه چیزی کنارمه جیییییییییییییغ بنفش از حنجرم اومد بیرون خوردم به ظرفا یه چیزی افتاد یه سینی استیل افتاد رو بقیه ی ظرفا صدای بسیار ناهنجاری ایجاد کرد
نگو مامان بنده خدا کلی از در آشپزخونه هی داشته میگفته مرسی دخترم و .....
من نشنیدم
بعدشم فهمید اونکه باهاش ظرفارو شستم مایع دسشویی بوده نه ظرفشویی
خلاصه تصمیم گرفتم هر هفته 1بار ظرف بشورم واسه تفریح

ویرایش توسط The best : 02-16-2013 در ساعت 11:42 AM
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از The best سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید