
03-10-2013
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
درود بر همگی و روزگارتون آروم
اسفند برای من فقط خستگی و خستگی و خستگی داره ... البته چیزای خوی دیگه ای هم داره ها !
امروز سالن شلوغ بود ... کراتینه ی یه موی بلند رو داشتم که خیلی هم داغون بود ... مجبور شدم از بچه های آموزشگاه کمک بگیرم ... دستم از جایی که سوخته بود دوباره سوخت !!!
با کلی خستگی اومدم خونه و چشمتون روز بد نبینه ، خونه نبود که خرابه بود ... و بدتر از همه این که "مهبد" هنوز تکالیفش رو تموم نکرده بود ... باشگاه رو هم نرفت ... از عصبانیت در حال انفجار بودم ... مجبورشون کردم کل کمد و زیر تخت و کل سی دی هاشون رو مرتب کنن !
توی همین اتاق تکونی کلی چیز میز قدیمی پیدا کردم که خیلی خوش حال شدم ...وقتی 20 سالم بود ، همسر مهربان بران دو تا عروسک خریده بودن که خیلی دوستشون داشتم ...( دختر ها در هر سنی عروسک دوست دارن خب !!) یه دختر زشت با صورت پر از کک و مک و تیپ پسرونه که اسمش شقایق بود و یه پسر تخس و شر و شیطون که اسمش هوخشتره گذاشته بودم .
کلی خاطره ی قشنگ یادم اومد ...کلی با همسر مهربان خندیدیم ... و این گونه بود که اتاق همانطور نامرتب باقی ماند !
خواهرم در این مواقع گزینه ای خوبی محسوب می شه ...درسته که بهم میگه خانوم تناردیه ! اما خب مهم اینه که بالاخره اتاق مرتب می شه ...
دیگه این که دوست جونا ... سبز باشید و سر شار از لبخند ...
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|