
05-20-2013
|
 |
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
برای او که دوستش دارم
جغد بارون خورده ای تو كوچه فریاد می زنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون می كنه
كی میدونه تو دل تاریك شب چی می گذره
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریك جنون
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
چراغ ستاره ی من روبه خاموشی می ره
بین مرگ زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریكی با پنجه های سرد ش از راه می رسه
توی خاك سرد قلبم بذر كینه می كاره
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو این وراون ور می زنه
تو رگ های خسته ی سرد تنم
ترس مردن داره پرپر می زنه
دلم از تاریكی ها خسته شده
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|