آقاااااا
کنکور رو دادیم
یه اوضضضاااااعی بود

ساعت سو نیم خوابیدم
ساعت 7ونیم شروع میشد نیم ساعت قبلم باید اونجا بودیم
بابام فک میکرد ساعت 8
منم ساعتو نگاه نمیکردم
ساعت 7و15 از خونه رفتیم بیرون
وقتی بابام فهمید چنان گاز میداد که ماشین در حال پرواز بود
وسط راه گفتم بابا کارتم نیست نیاوردمش

قیافش دیدنی بود

بعد دیدم نه مث اینکه هست

خلاصه این از اوضاع رفتن
ما با چنان اعتماد به نفسی رفتیم بزنیم تو دهن کنکور
زد تو دهنمون که .......