نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 07-06-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

رنگ های فرش تبریز
ايراني هستم با آرماني سبز ، كارم رنگ است و سر و كارم با رنگرزي خامه هاي قالي و تحقيق و پژوهش در كار رنگزري گياهي . هرگز راهيان فكريم در جاي ايران به من اين اجازه را نكرده اند كه به خاطر منافع مادي بهداشت جهاني را مورد تعرضقرار دهم آرمان سبز هرگز برايم اين اجازه نداده كه به خاطر منافع مادي انسانها را ازلذت وافر زيبايي پرستي وعشق ارگانيك و همزاد پنداري ، خاكي بودن و اصيل بودن جدا نمايم از طبيعت الهام گرفته و در اوج تنهايي به دنيايي وارد مي شوم كه همه از اطمينان خاطر كارم و تماس با من نهايت ملاطفت و صداقت را داشته و مي خواهم آنقدر صادقانه در بطن تاريخ ملي وطنم برگردم و راه اجداد هنرمندم را با تحقيق و پژوهش بازشناسي نمايم كه اسم ارتجاع هم بدهند ، به آن افتخار كنم ، نه تنها من بلكه بعد از من راهيان ديگر نيز. انسانها با لوازم خانه شان انس مي گيرند ، چرا ؟ خيلي ها با فرش انس مي گيرند و با آن صحبت مي كنند. اين در بطن هنر شرق است . فرش فقط كالا نيست بلكه محصولي است كه در آن روح ، توسط اشكال و رنگها دميده شده ، روزي به اوج لذت مي برد و روزي آرام بخش جان است. فرشهاي اصيل با روح ايرانيان اصيل پيوند خورده و آنان دوستان همديگرند اين روح ايراني است كه از هيچ مي آفريند و بر آفريده خود كمال عشق ورزي را دارند. نمي دانم تا حالا اين امكان برايتان بوده كه مثلا از پوست انار رنگ دلخواه خود را كه مي پسنديد استخراج نماييد يا نه؟! پوست گردو چطور؟ اسپرك ، گل ماهور، شيرين بيان يا آجي بيان ، گل بابونه ، برگ توت، مازو ، هليله ، گندال ، ناز ، قراچوت ، چيچك ، برگ مو ، برگ اوكاليپتوس، برگ به، برگ انجير ، سماق ، پوست ليمو، شاه توت ، تفاله انگور ، برگ بنه ، برگ اقاقيا ، برگ اسفند ، لاله ، ضايعات دور ريز گل محمدي سوتي بيان ، ياغلي تيكان ، قار قار صابوني ، يورقون، شوران، گون، قوزچوپي ، هميشه چوان ، گل گاو زبان ، پوست بادام،برگ پسته،برگ سيب، گزنه و ... راه كه بيفتي ترس ات مي ريزد. راهي روستاهاي آذر شهر، بناب ،عجب شير مي شوم.بر هر كجا كه پا مي گذارم آشنائي هست مي دانند به دنبال چه هستم. هميشه پير زنان روستائي مرا به نام " پسرم " صدا مي كنند.اطلاعات لازم كسب مي شود. اگر لازم باشد كسي را جهت راهنمائي به محل رويش گياهان معرفي مي كنند.استقبال آنها مايه اطمينان خاطر است. در آلقو روستائي از شهرستان بناب راهنمائي شدم به وسمر جيق كه با آن در قديم زنان برلاي رنگ مو همراه با آب ماست رنگي درست مي كردند. گل گندم را به زبان محلي به آن چدق مي گويند كه مصرف رنگ خامه داشته را خارج از اطلاعاتم برايم معرفي نمودند.در روستاي جوان دره از روستاي عجب شير خانم پيزي طرز رنگ كردن با ناز را برايم آموخت كه همان پير زن نحوه رنگرزي با قاراچوب (چيچك) و چند رنگ ديگر كه در قديم با آنها خامه پالاس رنگ مي كردند. در روستاي دين آباد از توابع آذرشهر- روستاي زادگاهم-زن عمويم اولين بار گندل و ساري چوب و روناس را برايم آموخت به زبان ساده چوب و روناس را برايم آموخت به زبان ساده گفت و بعد من آن را با زبان علمي تطبيق دادم.
پيرمردي ازروستاي هرگلان در رابطه با پخت رنگ گياهي گفت: قديم نياز نبود، بازار نبوداگر مرد هستيد كار كنيد! كارخانه خدا بزرگتر از آن است كه در مغز شما جا بگيرد . گل ماهور يا همان (سيغر قوريوغو) يا شيرين بيان را خارج از داشته ايم معرفي كرد. آيا واقعا مغزهاي كوچك ما جهت شناختن كارخانه هاي رنگ خداوند نبوده است؟ واقعا در رابطه با علفها و ضايعات گياهي دورريزي كه نه غذاي انسان است و نه غذاي حيوان مطالعه نموده ايم. چرا اين كار را نكرده ايم؟مشخص است هرگز در رابطه با شناخت خود فكر نكرده ايم و تانسيلهاي خود را باور نداشته ايم و هميشه چشمانمان را به دهان بيگانگان دوخته ايم كه برايمان چه طور خوردن ، خوابيدن و فكر كردن ، رنگ كردن، يا كار نكردن را بياموزند.
روزي در برنامه " پنجه تو خوشلار" – برنامه اي كه در راديو به زبان آذري از راديو تبريز پخش مي شد، برنامه اي را دردست اجرا داشتيم كه من به عنوان كارشناس دعوت شده بودم يك نفر از افرادي كه از اهالي فرش بود زنگ زد و گفت : آقا برگ مو را از كجا بخريم .خيلي خنده دار بود گويا ايشان خارج از ايران زندگي ميكرد. من جواب ايشان را در برنامه بعدي با آمار و ارقام دادم.هنوز هم كه هنوز است از خود مي پرسم آيا واقعا اين شخص نميداند ده درصد كل انگور ايران در شهرستان ملكان آذربايجان توليد مي شود و مقدار برگ و انگور توليدي را اگر برابر هم بگيريم با برگ انگور لازم جهت رنگرزي كل خامه هاي قالي ايران كافي خواهد بود. بگذريم از تمام ايران و تمام انگورستانهاي آذربايجان.
ملتي كه خود را نشناسد هر روز مجبور است ديگران را تعريف نمايد.آيا تا بحال با فكر پژوهشگري به استانهاي كردنشين سفر كرده ايد. مشهد يا كرمان يا خوزستان يا كردستان چطور؟ استانهاي شمالي چطور؟پس چرا نمي نويسيم كه ما صاحب بزرگترين كمپانيهاي رنگ هستيم ولي همت استفاده از آنرا نداريم .چرا نميگذاريم دنيا با خيال راحت و اطمينان خاطر از منسوجات ما استفاده نمايد و از لطافت و هارموني و همخوني رنگهاي گياهي و روح لطافت و بهداشت ذاتي دنيا از ارتباط با ما آسوده خاطر مراوده نمايد.
و اما در ارتباط با رنگ فرش تبريز بهانه هاي خيلي زيادي است. تا دلتان بخواهد اما و اگر هست! ولي آيا آن 42 رنگ بنام فرش تبريز را من ساخته ام يا در قرن حاضر طبق فرمول آورده شده توسط فلان مسئول بي سواد(در اين رابطه)از خارج اسم گذاري شده؟ ما قرنهاست با اسم 1- كرم2- خاكي 3- نخودي 4- ساري5- شويدي 6- چناري7- ياشيل 8- يشمي 9- زيتوني 10- هوائي11- آبي 12- سرمه اي 13- كاهوئي14- نارنجي15- سوغاتي 16- قره 17قرمزي18- شرابي19- گميشي20- عنابي21- طوسي22- موشو23- طلائي24- قهوه اي 25- قيزلي 26- بيراقي 27-سوتگل 28-... آشنا بوده و از منابع داخلي مان آنها را رنگ نموده ايم. اينها رنگهاي تاريخي هستند نه من و نه شما و حتي دنيا نميتواند كتمان اين حقيقت باشد. حالا اگر هنر داريم رنگهاي بينابيني براي اين رنگهاي اصيل با مقداري اضافه درصد به 120 رنگ نمي رسيم؟
يك طراح فرش تبريز اگر از محدوديت رنگ در رنگرزي گياهي حرفي بزند بهتر است دفتر و دستكش را جمع نموده به دنبال كار ديگري برود تا آبروي خود و گذشتگان هنرمندش را نبرد .ساختار فعلي فرش تبريز زير مجموعه جديدي از سيستم ارباب رعيتي يك قاعده بقول بعضي آقايان قاعده دموكرات منشي دارد. اين ديدگاه زمينه اي فراهم كرده تا هر كس در هر روستائي كه حداقل امكان استفاده از چند بافنده را داشته ،شروع به دار زدن قالي كرده و با استعانت از بي مسئوليتي بخش دولتي در سرنوشت فرش تبريز و نا آگاهي توده ها آن كاري كه نمي بايست كرده اند. بخش دولت بجاي پرداختن به اصول فني و حفظ اصالت ، اكثرا شعار هاي ايده آليستي ، زود گذر و فصلي داده است. اين بخش كه مي بايست بر حفظ اصول فني ف جه از نظر مواد، چه رنگ و چه بافت توجه نمايد اما تابع بازار و منافع و سود و سرمايه گرديد و برنامه را كساني نوشتند كه نمي دانستند كاروان را به كجا مي برند! به جرات مي توان گفت كه در حال حاضر ما هيچ كمبودي نسبت به دوره صفويه نداريم بلكه فرش اصيل خود را توليد نميكنيم تا در بازارهاي جهاني رقيب نداشته باشيم. در صورتي كه يك برنامه دقيق آم.زشس كنترل –اجرا يا داشته باشيم خيلي از كساني كه اكنون در كار فرش اند، نخواهند توانست حتي از كوچك ترين امتحان موفق بيرون آيند.اين همه بازار و اين همه آدم بيكار از قبل فرش، بدون داشتن حتي كوچكترين اطلاعا ت و فقط و فقط چند نقشه و طرح وارد بازار مي شوند و تاجران واقعي و بافندگان مظلوم بايد در اين بين تاوان بي برنامگي و بي تدبيري بخش دولتي را بدهند. از طرفي با اعطاي وام ، آن هم اگر به قالي بافان داده شود چه خواهد شد؟ پول قرضي در دست افرادي كه آموزش استفاده از آن را ندارند، چه نتايجي بدنبال خواهد داشت؟! مغازه داري كه مجبور است براي يك دار قالي كه حداقل با چهار صد هزار تومان بر پا مي شود، 5 ميليون تومان فاكتور بسازد، اگر جريان ماليات و ماليات بر درآمد را بر اساس فاكتورهاي صادره اشخاص بدبخت در نظر بگيرند و كارمند بدبخت تر از آنها نيز ضمانت اين وام را نمايد ، فردا چه اتفاقي خواهد افتاد؟!چه پيامدي به بار خواهيم آورد با اين فاكتورهاي كاذب؟! چرا اينقدر كارهايمان با شعارهايمان متضاد هست؟ مثلا ما در يك دوره افتخار خواهيم كرد كه اتحاديه تولد كنندگان فرش دست باف آذر شهر 2000نفر عضو دارد! آيا اين افراد را چه چيزي در قالب اين اتحاديه ها بر توليد چه بوده است؟ آيا فقط شعار وام؟
جامعه را به كدام سو مي بريم ؟ چرا از كيفيت توليد كاسته و بر شعارهاي عوام فريبانه و نيز هزينه هاي بيت المال مي افزاييم؟! چرا اتحاديه هاي توليدي فرش در آذربايجان شرقي داشته باشند؟ سرنوشت اتحاديه هاي گذشته و تعاوني هاي مرتبط با فرش طي سالهاي گذشته را مرور كرده و با بررسي وضعيت آنها صادقانه قضاوت كنيم! در اكثر شهرستانها ، تعاوني ها و اتحاديه ها وضعيت جالب و مناسبي نداشته اند.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید