سفره ی عشق
بیا دست قشنگ مهربانت را عصایی کن که برخیزم
و شور انگیز و شوق آلود به دامان شقایقها بیاویزم
بدزدم تیشه ی فرهاد عاشق را و بی پروا چنان رعدی
بنای سنگی غم را فرو ریزم
بسازم کلبه ی عشقی میان باغ فردا
و حافظ وار بر بام فلک طرحی دگر از عشق اندازم و نقش دیگری ریزم
بیا واکن لبانم را به تکرار سرود عشق که من آن مرغ غمگین شب آویزم
دلم میخواست تو سفرمون یه لقمه نون داشت برا عشق
وسط برکتش میشد هر چی که خواست از تو نوشت
دلم میخواست تو باغچمون میکاشتمت گل میدادی
رنگ و وارنگ از همه رنگ نرگس و سنبل میدادی
دلم میخواست میشد واست دشت و چراغونش کنم
ماه و بزارم تو چشات ستاره بارونش کنم
وسط میدون ببرم بازار و ارزونش کنم
داد بزنم خاطرخواتم عشق و فراوونش کنم
گلاب قمصر میشدی به مرگ گل جون میدادی
شاخه به شاخه برگ به برگ به لپشون خون میدادی
گریه ی عاشق میشدی نم نم بارون میدادی
به شاعرای در به در شعر فراوون میدادی
خواننده: معین
ترانه سرا:مسعود امینی
آهنگساز: صادق نوجوکی
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
ویرایش توسط پریشان : 07-12-2013 در ساعت 02:24 PM
|