موضوع: هنر اسلامی
نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 07-14-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Post هنر دینی و اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی

هنر دینی و اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی



اين متن سخنراني، مربوط به سال 1359 مي‏باشد كه توسط شهيد عزيزمان ايراد شده، اميد آن كه براي راهيان هنرديني روشنگر و راهگشا باشد.
هنر در اسلام كرامت و ارزش دارد ولي به يك شرط، به شرط اين كه هنر در مسايل غير اخلاقي خلاصه نشود. خيلي فرق است بين هنري كه نيازهاي ارزنده عاطفي و نيازهاي ذوقي و معنوي انسان را نوازش مي‏كند و تغذيه مي‏كند و بين هنري كه انسان را به سمت لهو و لعب و فساد جنسي يا فساد طاغوتي سوق مي‏دهد. هنرها، درست، سه گونه است:
1. هنر غير اخلاقي ، كه بخش عظيم هنر در دنيا از دير زمان تا به حال هنر غير اخلاقي است.
2. هنر طاغوتي، هنر پادشاهان، گردن‏فرازان
تاريخ، جباران، به خود بالندگان هنر و موسيقي و آهنگ و شعر و قصيده‏اي كه هر قدر بيشتر خوانده مي‏شود و بيشتر نواخته مي‏شود باد بيشتر به غبغب طاغوت مي‏افتد. ديده‏ايد اين صحنه‏ها را، خوانده‏ايد اين شعرها را، چقدر از قصايد شعراي ما خلاصه مي‏شود در اين! چقدر!
جباران را جبارتر كردن، از خود راضي‏تر كردن، اين هم يك بخش از هنر است، هنر ثناگويي و ستايشگري و غرور آفريني براي جباران و گردنكشان تاريخ.
3. هنر انساني، هنر انسانيت آن هنري كه تمام انواع و اقسامش در اسلام نه تنها جايز و مباح است كه خوب و مطلوب است. مگر نه [اين است كه ] ما همين الان از كساني كه سرودهاي انقلاب اسلامي مي‏سرايند و آهنگ‏هاي سالم متناسب با آن مي‏سازند و مي‏نوازند قدرداني مي‏كنيم؟ مگر غير از اين است؟ البته اين جا يك تذكر بايد بدهم.
اين تذكر را به هنرمندان مي‏دهم و به هنر دوستان و آن اينكه در اين چند ماهه در اين چهارده ماه، پانزده ماه كه از پيروزي انقلاب مي‏گذرد، دو جور سرود انقلاب ساخته مي‏شود، يك جور سرود انقلاب با آهنگ انقلاب. اين آن است كه از نظر ما خوبست و مطلوبست و در خور تقدير و تشويق، ولي يك جور سرود انقلاب با آهنگ ترانه‏هاي عشقي، فقط كلمات و شعرها عوض شده، اين بدرد نمي‏خورد. اين همانست كه حرام است.
اين همانست كه در روايات ما دارد كه اگر قرآن را با آهنگ غنا بخوانيد حرام است؛ بلكه حرام اندر حرام است. تقاضاي من اين است كه هنرمندان راستين انقلابي، شعر بسرايند و آهنگ بسازند، آهنگي كه شور انقلابي را در انسان بالا ببرد، باور كنيد الآن عده‏اي از اين سرودهاي انقلابي كه مي‏خوانند آدم را شل‏و ول مي‏كند، به جاي اين كه در آدم شور انقلابي به وجود بياورد، چرا؟
چون آهنگ، آهنگ عشقي و غير اخلاقي است، توي آن خواستند شعر انقلابي جا بدهند. براي آدم‏هاي هنر شناس از همان اول معلوم است كه عوضي است. اين را من در گفتگوهاي داخلي خصوصي مكرر گفته‏ام كه آيت‏اللّه‏بروجردي مرحوم شده بودند، فوت شده بودند، يك دسته‏اي به مناسبت هفتم يا چهلم ايشان گويا از رفسنجان آمده بودند قم، به مناسبت عزاي اين مرجع تقليد عامّ، اين‏ها عزاداري مي‏كردند و شعري مي‏خواندند و سينه مي‏زدند ولي به محض اين كه انسان اولين فرد، اين شعار را گوش مي‏كرد، تداعي مي‏كرد با يك ترانه عشقي كه همان روزها، راديو پخش مي‏كرد. آهنگ، آهنگ آن ترانه بود. شعر، شعر مرثيه بود! با هم نمي‏خواند با ريتمش مي‏شد سينه بزني اما دل نمي‏شكست، چون آهنگ، آهنگ شاد بود.
بايد ميان محتواي انقلابي سرودها و آهنگي كه براي آن مي‏سازند سنخيت كامل باشد و انتظار دارم به خصوص دستگاه عظيم صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در اين مورد دقت كند و اين نوع سرودها را حذف كند و زمينه را خالي كند براي اين كه سرودسازان، سرودسرايان و آهنگ‏سازان خلاّق علاقمند به انقلاب اسلامي ما بدانند نياز فراوان است و سرودها و آهنگ‏هاي واقعاً انقلابي بسازند.
هنر، هنر تعالي بخش، هنري كه كمك كند به انسان كه از زباله دان زندگي منحصر در مصرف، اوج بگيرد، بالا بيايد، معراج انسانيت را با سرعت بيشتر در نوردد، اين هنر، هنر اسلام است. الآن كه مسأله انقلاب فرهنگي در جامعه ما به حق، مطرح است البته حال فقط مطرح نيست از پيش مطرح بود ولي روي آن تأكيد شايسته‏اي مي‏شود بايد در اين انقلاب فرهنگي جاي والايي به انقلاب هنري داده بشود تا معلوم بشود اسلام هنرپرور و هنردوست و هنرخواه است، نه ضد هنر، فقط بايد معين كرد كدام هنر؟
ما حرف‏هايمان هم راست و پوست كنده است، تعارف با كسي نداريم. در انقلاب صداقت و صراحت هست با هنر غير اخلاقي ، پوست كنده مي‏گويم مخالفيم. با هنر شاهنشاسي و طاغوتي پوست كنده مي‏گويم مخالفيم، هنر تعالي بخش انساني و انسانيت‏ساز را صادقانه تقدير مي‏كنيم و تشويق مي‏كنيم. پس اين را مي‏بينيد وقتي اسلام مي‏خواهد به نياز هنري انسان بنگرد كاملاً متوجه است كه هنر نردبان عروج و تكامل باشد نه وسيله سقوط و تباهي. هنري باشد كه انسان را، انسانتر كند، نه انسان را به حيوانيت و سبعيّت يا حيوانيت شهوت، يا حيوانيت طاغوتي و جباريت و سبعيت بكشاند.
بعد فردي و اجتماعي انسان

به بعد فردي انسان نگاه كنيد. فرد، يك انسان فرد از ديدگاه اسلام يك موجودي است كه داراي سهمي از استقلال و آزاديست. ببينم اگر ما گفتيم انسان يك موجودي است محو شده در اجتماع، ديگر آزادي براي فرد انسان معني پيدا مي‏كند؟ شوخي است بگوييم انسان هم آزاد است، هم قطره‏اي است محو شده در دريا. اگر قطره‏ايست محو شده در دريا، ديگر چگونه خود انتخاب مي‏كند؟ اصولاً چگونه «خودي» دارد؟ هر «خودي» هست مال جامعه است.
بنابراين، ديگر، تك انساني، چند انساني از ميان جامعه طاغوتي بپاخيزند، عليه نظام طاغوتي، تا او را فرو ريزند اين يعني چه؟ ببينيم اگر انسان جزئي از جامعه و اجتماع خويش است محو شده در او، فاني در او، «بي‏خود» در او، «خودي» ديگر ندارد يعني چه! اين چندتا انسان‏ها دو سه گل، در لجنزاري مي‏رويند و آن قدر ريشه مي‏كنند و شاخه مي‏دهند و آن قدر با لجن و لجنزار در مي‏آويزند تا آن را به گلستان فراخ تبديل كنند، اين مكانيسم در جامعه اسلامي چگونه پيش مي‏آيد؟
وقتي كه معلوم باشد انسان به عنوان فرد فاني در جمع نيست، تابعي از جمع نيست، تابعي از محيط نيست انسان فرد، انسان هم خودساز است، هم جامعه ساز است، هم محيط‏ساز است، اين است مي‏بينيد در نگرش اسلام با انسان مسأله اصالت نسبي فرديت انسان مورد توجه است. آن طرف هم، راستي، انسان يك فرد مستقلي است كه از محيطش كاملاً مستقل است؟ نخير. روي انسان خودبخود، بي‏اثر نيست.
تأثير مي‏گذارد روي انسان، نمي‏شود از تأثير محيط در انسان غفلت كرد. نمي‏شود يك بعدي نگاه كرد و گفت انسان آزاد است، خودساز است، مسلط است بر خود و محيط خود، همين و تمام. اينجور نيست. محيط در انسان اثر مي‏گذارد. علت اين كه اسلام مي‏گويد هر انساني بايد به تمام مسايل محيطش بينديشد و خود را در برابر مسايل محيط مسؤول بداند همين است كه انسان از نظر اسلام موجودي است كه رابطه متقابل دارد. هم از محيط اثر مي‏گيرد و هم در محيط اثر مي‏گذارد...
اي انسان تو بايد از نظر عواطف نه يكسره مهر باشي و نه يكسره قهر و كين باشي.
اخلاق اجتماعي انسان، اخلاق مهر و كين با هم است. اخلاق تولي و تبري با هم است حتي از اين بالاتر را توضيح مي‏دهم. انسان نرم مزاجِ سراپا محبت نسبت به همه، اين يك انسان مسلمان بايد به موقع بتواند خشم و كين داشته باشد، قهر داشته باشد دربيفتد، بجنگد، بكشد و كشته بشود.
آدمي كه آنقدر دلرحم است كه حتي نمي‏تواند ببيند جلويش مرغ را سر مي‏برند اين مي‏دانيد از كجا بالاخره سر در مي‏آورد؟ جامعه اين‏گونه آدم‏ها، از جامعه حمايت حيوانات غربي سر در مي‏آورد كه انجمن‏هاي فراوان حمايت حيوانات يكسرش است، نيروهاي دژخيم [عليه[ فلسطين و اريتره و فيليپين و ويتنام و طبس يكسر ديگرش است!
تو اي انسان مسلمان، از نظر اخلاق بايد دلرحم باشي كه خدا دوست دارد انسان‏هاي دلرحم را و هم قدرت جهاد داشته باشي كه خدا دوست دارد انسان‏هايي را كه در راه او قتال مي‏كنند با صف‏هاي منسجم و بهم پيوسته. علي‏گونه. اين انسان در برخورد با يك زن شوهر از دست داده يتيم‏دار، چنان دلسوز و دلرحم است كه آرام نمي‏گيرد تا به خانه او برود، برايش آرد ببرد، بچه‏هايش را نوازش كند، با آن‏ها بازي كند تا مادر برود نان بپزد و باز مادر و فرزند نشناسد كه اين نوازشگر دلرحم اميرمؤمنان علي عليه‏السلام است و درست همان موقع افتخار مي‏كند، مي‏گويد من آن شمشيرزن در راه خدا هستم كه صدها نفر را كه با غرور عبادت و بندگي و نماز شب خواندن عامل فتنه و فساد و انحراف در امت اسلام شدند با فرماني قاطع از دم شمشير گذراندم و نابود كردم...
نویسنده : شهيد مظلوم آيت‏اللّه‏ دكتر بهشتي
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید