ماهيِت هنر اسلامی
« وما ارسلناک الا رحمة للعالميِن » پيِامبر خاتم و قطب عالم امکان رحمت حق است بر عالميِن ، و اوليِن رحمت حق وجود است که به فيِض اقد س و سپس مقدس براعيان و اکوان جاری می شود .وجود مقدس آن حضرت واسطه فيِض است که « لولاک لما خلقت الافلاک » اگر حقيت جامع و ذات کامل او نبود هرگز افلاک و عوالم روحانی و جسمانی منطوی در آن از کتم عدم به صحرای وجود قدم نمی گذاشتند .
اگر او نبود و حقيت او که بر زخيت کبراست و حکم مبدييت که متوقف بر وجود آن حضرت است نبود،هرگز هيچ موجودی ظاهر نمی شد .وجود ايشان در حکم مبديت برای ساير موجودات ،و تحقق همه امور متوقف به مبديت ايشان است . پس هیچ موجودی نيست در هيچ يک از مراتب عالم ،مگر از مشکوک حضرت،وجود بدان اضافه گردد.
هر نبی نيز از زمان آدم تا خاتم مظهری است از مظاهر حقيقت نبوت حضرت اختمی مرتبت ،
از اين روهم اوست اول در امر نبوت آن چنان که فرمود «کنت نبيأب و آدم بين الماء و الطين» و هم آخر است در امر رسالت . در طول تاريخ هر يک از انبيا ء بنابر مظهريت ،دوره و مرتبط خود و استعداد امت خويش شأنی از دعوت به حق و توحيد کلمه و کلمه توحيد را اظهار می کند و مرتبه ای از اسم اعظم را که امظهر اتم آ ن حقييت محمدی است ،آشکار می کند تا نبوت به خاتم انبياء می رسد که تمامی حقايق الهی بر انسان جلوه گر می شود و حجت حق و سنت الهی کامل می گردد که « انا اول الانبياء خلقأ آخرهم بعثأ» سر تفضل بعضی از انبياء بر بعض ديگر در اين امر نهفته است .
« و لقد فضلنا بعض النبين علی بعض » هر يک از انبياء مظهر برخی از اسماء دون ديگری هستند و دعوت به پرستش آن اسم می کنند وتنها پيامبر اسلام مظهر جامع اسما الهی و اسم اعظم حق يعنی « الله » است و تفاوت و تفاضلی که در ميان انبياء و رسل است به حسب قا بليت و استعدادشان برای دعوت به شأنی از حقيقت اسلام است .
پيامبر در خبر از اين مقام می فر مايد « اوتيت جوامع الکلم» که کلمات يا اشارت است به خود انبياء و رسل چه آنان کلمات ا... و کتاب اعظم هستند و يا اشارت است به مقامات و مراتب و علوم وحقايق ايشان که در هر دو صورت نبی اکرم (ص) جامع هر دو مقام و هر دو صور ت است.
تمام هنرهای اسلامی تا آنجا که آينه دار حقيقت اسلام هستند شأن ومرتبه ای از بواطن حقيقت کلام الهی را بنا بر استعداد خويش اظهار می کنند و از ميان هنرهای تصويری ، هنری که قابليت همجواری با کلام حق در کتا بت قرآن را داشته ، تذهيب است .
حاصل کلا م آنکه حقيت محمدی (ص) مظهر اتم ذات و مجموع اسما و صفات خداوند است و خواص و احکام اسم کلی الله به جزئيات و کليات در او ظاهر و او متحقق به همه اسما و صفات الهی است، لاجرم نظر به اتحاد مظهر و ظاهر و متجلی ، فرمود :« من رآنی ، فقد رای الحق » جميع اسماء و صفات در تحت اسم الله مندرج است.
هر اسمی اعتبار ذات به قيد صفتی است مانند اسم عليم که اعتبار ذات با صفت علم است و همچنين ديگر اسما. اما اسم الله ذات مسمی به اعتبار جميع اسما و صفات است و همچنين اسم اعظم است که تاريخ اسلا م با آن آغاز می شود.پس چنانچه الله به حقيقت و مرتبه مقدم است بر جميع اسما و ظهور و تجلی بر جميع اسماء نموده ، حقيقت محمدی (ص) که مظهر اسم کلی است بايد که به ذات و به رتبه بر جميع باقی مظاهر مقدم باشد .
حال که کلماتی چند در باب جامعيت نبی اسلا م گفته آمد ،بايد افزود که چون « حضرت حق پيامبر اسلام را مظهر ذات خويش ، که جامع جميع کمالات است قرار داده ، ومبدا ومنتها ی وجود ، و منبع نبوت و خاتم آن ، و اشرف موجودات شمرده و به لحاظ صورت و معنی در ميان تمام موجودات مثل ومانندی برايش خلق نکرده ،بنابر حکمت بالغه واجب است کتاب نازل براو نيز افضل کتب باشد يعنی در ميان کتب الهی و صحف سماوی مثل ومانندی نداشته باشد .
سر ناميدن کلام نازل از حق بر قلب رسول خاتم به قرآن در اين است که کلمه قرآن در لغت به معنای جمع نيز است و قرآن مناسبت با حال و مقام نبی وموافق حال قوم وامت اوست ،زيرا مقام نبی اکرم جامع مقامات انبياء هر يک مرتبه و شأنی از حقيقت قرآن هستند .
تورات سراسرآکنده از تکميل عالم ظواهر و جسمانيات و محسوسات و خلاصه شريعت دين با اشتمال بر تکميل بعضی از بواطن است وکتا ب انجيل مشحون از تکميل عالم بواطن و روحانيت با اشتمال بر تکميل بعضی از ظواهر و جسمانيت است . اما قرآن کريم جامع و مکمل هر دو عالم يعنی ظاهر و باطن است و ناگزير آنچه جامع تمام امور و حاوی هر دو جهت است ، اشرف و اکمل از اموری است که فاقد اين معنا هستند
و از اينجاست که قبله موسی در جهت مغرب است که محل افول خورشيد صوری است ، چنان که عالم اجسام که مغرب حقيقی است ، محل افول خورشيد معنوی است؛ و قبله عيسی در شرق است که محل برآمدن خورشيد صوری است ، همچنانکه عالم ارواح که مشرق حقيقی است مکان طلوع خورشيد معنوی است و قبله محمد (ص) در جهت وسط است که عبارت از نقطه ميانگين اعتدالی و محل استوای خورشيد صوری و معنوی است و که محل جمع بين ظاهر و باطن ، روحانيت وجسمانيت و شرق و غرب صوری و معنوی عالم است . « الله نور السماوات و الا رض مثل نوره کمشکوة فيها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری يوقد من شجرة مبارکه زيتونه لا شرقيه ولاغربيه يکاد دردريتها يضيئی و لو لم تمسسه نارب نور علی نور يهدی الله لنوره من يشاء و يضرب الله الا مثال للناس و الله بکل شی عليم ».
حال چون پيامبر مظهر جامع اسما الهی است و کتا ب نازل بر قلب شريف ايشان اکمل کلام حقانی است و امت او نيز بزرگترين و شريفترين امتهاست و دوره تاريخی او از بزررگترين وشريفترين امتهاست و دوره تاريخی اواز بزرگترين و کاملترين ادوار الهی است ودر سر اين معناست که در کلام حق آمده « و کذالک جعلناکم امة وسطا لتکو نوا شهدا علی الناس و يکون الرسول عليکم شهيدأ» همان طور که امت اسلا م ميان دار امم ديگر است حضرت نبی ميان دار امت اسلام است .
ميان نداری و دارم عجب که هر ساعت ميان جمع خوبان کنی ميان داری
پس تمدن و فرهنگ و هنری که زيل حقيقت اسلا م و نبی آن متحقق می شود جامع فرهنگ و تمدن وهنر دينی اقوام گذشته و کمال آنهاست که « النهاية ترجع الی البدايه بنحوالا تم» اين فرهنگ و هنر مرهون رحمت حق بر ارسال خاتم انبيا ست که جدای از رجعت جاهليت عرب و عجم به وساطت امت نبی که حقيقت اسلام در جان ايشان رسوخ کرده و به بار نشسته ،محقق می شود.
پس می توا ن گفت مدينه وفرهنگی که بر اساس تعاليم نبی اکرم متحقق شد تمام کمالات انبيا و اوليا را شامل است که البته تحقق تام و تمام آن به ظهور منجی آخر الزمان بشارت داده آمده . اما عليرغم آنکه تنها شأنی از حقيقت اسلام در تمدن اسلامی به ظهور رسيده هنر اين دوره کمال هنر دينی در ادوار گذشته و از جهت حسن و ظرافت و جمال و قدرت و استحکام وجلال و ذوق هنری سرآمد تمام هنر هايی است که در مداين دينی به ظهور رسيده است .
ماحصل کلام آنکه نبی اسلام واسطه ظهور حقيقت جامع اسما الهی و به تبع آن قرآن نيز تجلی اتم کلام الهی است و فرهنگ و تمد ن وهنری که ذيل کلام الله متحقق می شود ،کمال هنر دينی و هنرمند مسلما ن نيز واسطه اظها ر حقيقت متجلی بر نبی اکرم اسلا م است .
تمام هنرهای اسلامی تا آنجا که آينه دار حقيقت اسلام هستند شأن ومرتبه ای از بواطن حقيقت کلام الهی را بنا بر استعداد خويش اظهار می کنند و از ميان هنرهای تصويری ، هنری که قابليت همجواری با کلام حق در کتا بت قرآن را داشته ، تذهيب است .
هنر تذهيب نيز به مانند ساير هنرهای شريف اسلامی مبشر حقيقت توحيد است. حقيقت توحيد سير از کسرات موهوم و محو دروحدت حق است که در اين مقام تمامی ظلمات موجودات در غلبه اشراق نور توحيد مضمحل می شوند .
چون دم وحدت زدی حافظ شوريده حال خانه توحيد کش بر ورق انس و جان
ادامه دارد ....