بزغاله را گرگ خورد ، زنگولشم گرگ برد!؟
گوینده این جمله جلال عرب از خاندان حاج عباسی ها است.می گویند روزی گرگی به گله روستا حمله و از جمله گوسفندی را می درد و می خورد و چوپان شب هنگام خبر دریده شدن و خورده شدن بزغاله را به جلال عرب اعلام می کند.ایشان گویا به درستی گفته چوپان شک می کند و می گوید بزغاله را گرگ خورد زنگولشم گرگ برد!؟ می خواسته بگوید که اگر گرگ بزغاله را خورده چرا زنگوله اش را نیاوردی ؟ مردم با به کار گیری این جمله به طرف خود غیر مستقیم می گفته اند حرف تو را نمی توانم بپذیرم
اگر فضول نباشد شاه نمی داند گپّز کجاست.
این ضرب المثل در همه جای ایران رواج دارد و در هر منطقه ای مردم ، مزرعه یا محل گمنام همان محل را جایگزین می کردند و می گویند اگر فضول نباشد شاه نمی داند فلان جا کجاست و چون در این محل گپز یک مزرعه ای کوچک و گمنام بوده مورد استفاده قرار گرفته و اینکه این ضرب المثل را چه کسی در این محل نخست به کار برده مشخص نیستخوی بد بدی صدقه درها کن تا بدی اون خو بر طرف بوشه

خواب بد دیدسگ سر او نشند ته دست گند موک زنده

روی سگ آب نریز دستت زگیل میزندی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود

تاس اگر نیک نشیند, همه کس نراد است.(دهخدا)
به این مفهوم که اگر بخت به کسان رو کند از عهده انجام کار یا شغل برمیآیند.

برای هر نخور یک بخور پیدا میشود. (دهخدا)
مال خسیس سرانجام نصیب شخص ولخرج میشود.

تنها خور دیدهایم, روبرو خور ندیدهایم. (بهمنیار)
از تنها خور عجبی نیست که به تنهایی غذا بخورد ولی از کسی که روبروی دیگران غذا بخورد و دیگران را به خوردن غذا دعوت نکند, عجب است!

اگر خدا را این کَرَمها باشد ما را این طالعها نیست. (بهمنیار)
وقتی بکار میبرند که از بخت خود شاکی و از روی آوردن اقبال آنچنان که دیگران به آسانی از آن برخوردارند ناامید و مایوس باشند.

کچل میره به اردو, برای نصف گردو. (بهمنیار)
درباره کسانی بکار برند که برای بهره مند شدن از سودی ناچیز راهی طولانی را طی میکنند.

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود , رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود. (دهخدا)
درباره کسانی بکار برند که برای این که زودتر به مقصد برسند شتابزدگی به خرج میدهند.

به یکی گفتند: جلو بام نیا میافتی, آنقدر عقب عقب رفت تا از آنسوی بام فرو افتاد. (بهمنیار)
در مورد افرادی بکار برند که در اثر افراط و تفریط در کارهای خود موجبات زیان و آسیب یا نابودی خود را فراهم می آورند.

از یکی پرسیدند خربزه میخواهی یا هندوانه؟ گفت هر دو وانه. (دهخدا)
در مواردی بکار برند که کسی را در انتخاب یکی از دو چیز مخیر و آزاد گذارند و او به سبب علاقه یا طمع به داشتن هر دو اظهار اشتیاق کند.

در زیر این گنبد آبنوس, یک جا عزاست یک جا عروسی. (امینی)
مثل را برای نشیب و فرازهای زندگی که غم و شادی آفرین است بکار برند.

چه برای کر بزنی, چه برای کور برقصی. (دهخدا)
مثل را برای تاکید بر عبث بودن کوشش هایی که برای دللت و هدایتکردن پند ناپذیران بعمل آید, بکار برند.

دوست میگوید, گفتمت, دشمن میگوید خواهمت گفت. (بهمنیار)
مثل را در مواردی بکار برند که بخواهند دوست یا خویشاوندی را به قبول آنچه پند میدهند وادار کنند.