
08-08-2013
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم ؟!
قلب بزرگ که بود ، آن خورشید که در آن ظلمات دور شکست و شکسته زنده ماند! گوش کنید اینک هزاران خورشید کوچک در انتظار ترکیدنند این انفجار روشن بی پایان را کدام چشم به انتها خواهد رساند؟ ”
نیستیم …. به دنیا می آییم ، عکس یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس دو نفره می گیریم ! پیر می شویم ، عکس یک نفره می گیریم … و بعد دوباره باز نیستیم …
بی شک جهان را؛ به عشق کسی آفریده اند .. چون من که آفریده ام از عشق؛
جهانی برای تو ..
شبی بارانی و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آن ها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم
نه بر می گردم با چشمانم که تنها یادگار کودکی منند آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت ؟
مرداد ما بدهکاریم به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟
و نگفتیم چونکه مرداد گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است
کاکل با تو بی تو همسفر سایه خویشم وبه سوی بی سوی تو می آیم معلومی چون ریگ مجهولی چون راز معلوم دلی و مجهول چشم من رنگ پیراهن دخترم را به گلهای یاد تو سپرده ام و کفشهای زنم را در راه تو از یاد برده ام ای همه من کاکل زرتشت سایه بان مسیح به سردترین ها مرا به سردترین ها برسان .
حسین پناهی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|