خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 1 )
" تحقیق و تالیف از احمد یغما
منبع : " نكته ها و نوشته ها "
نکته :
براي تبديل سال قمري به سال شمسي، بايد سال قمري را بر عدد 34 تقسيم كرد و خارج قسمت آن را (صرف نظر از باقيمانده ) از سال قمري كسر نمود.
براي تبديل سال شمسي به قمري بايد از سال 1234 تا 1251 شمسي، عدد (37)؛ و از سال 1251 تا 1282، عدد (38)؛ و از سال 1282 تا 1305، عدد (39)؛ و از سال 1306 تا 1353، عدد (41) را بر سال شمسي بيفزائيم.
براي تبديل سال شمسي به ميلادي بايد عدد( 621) را بر آن اضافه كنيم
براي تبديل سال ميلادي به شمسي بايد عدد( 621) را از آن كسر كنيم
براي تبديل سال هجري قمري به ميلادي بايد سال قمري را به شمسي تبديل كنيم و سپس ميلادي آن را بدست آوريم.
تذكر: چون نيمه دوم هرسال قمري در سال بعد شمسي خواهد بود، از اين رو تاريخي كه بدست مي آيد ممكن است يك سال جلو يا عقب باشد. که جريده ما از اين قاعده مستثني نيست.
1370 ميلادي/ 749 هجري شمسي
سلسله چنگيزي كه در چين تاسيس شده بود، به آرامي تا نيمه قرن چهاردهم سلطنت كرد. در اين تاريخ، در جنوب كه مردم احساسات ملي خود را حفظ كرده بودند، شورش هائي بوقوع پيوست، چيني ها بر مغولهاتاخته، آنها را بطرف شمال عقب نشاندند و سرانجام بكلي آنها را از خاك خود بيرون كردند. پس از اين پيروزي زمام امور بدست سلسله چيني مينگ افتاد و نخستين پادشاه اين سلسله هونگ وو[1] بود. وي باحياي آداب ورسوم قديم همت گماشته تعليم و تربيت و كشاورزي را توسعه داد و با صلح و آرامش سلطنت كرد. پسر او، يونگ لو[2] كه نيرومند تر از پدر بود در صدد برآمد چين را بصورت يك امپراتوري بزرگ درآورد و باين منظور قدرت و مقاومت مغولان را درهم شكست و آنام را تسخير كرد. جانشينان او سياستي صلح جويانه در پيش گرفتند ولي در عين حال روابط چين را با ساير نقاط دنيا قطع كردند.[3]
1370 ميلادي/ 749 هجري شمسي
سلطنت اولاد چنگيز در تركستان، در قرن چهاردهم رو به ضعف گذاشت؛ كوشش هاي اين كشور در سه اردوكشي كه به هندوستان كرد نتيجه اي نداد و خود به چندين دولت تقسيم شد. در همين ايام تيمورلنگ ظهور كرد. اين امير ترك در سال 1333، بدنيا آمده، مسلماني متعصب، بيرحم و ستيزه جو بود و قصد داشت امپراتوري وسيعي، برخلاف امپراتوري چنگيز كه پايه هاي نژادي داشت، بر اساس مذهب ايجاد كند. وي ابتدا تركستان غربي را به تصرف درآورد و پس از آن به پنج اردوكشي و يورش بزرگ دست زد، كه با كمال تاسف و خلاف ادعاي او، همه آنها عليه دولت هاي مسلمان انجام گرفت. وي به ايران، كه در آنموقع به چهار قسمت تقسيم شده بود، حمله برد و هر مقاومتي را درهم شكسته به كشتار اهالي پرداخت و از سر كشته ها مناره ها ساخت. سپس نواحي جنوب شرقي روسيه را تاراج كرد. و پس از اين پيروزي وارد سرزمين هند كه در اختيار شاهزادگان افغان و ترك بود شد و پنجاب را گرفت و با غنيمت سرشار مراجعت كرد. در چهارمين يورش مماليك شام رامغلوب كرد و بالاخره با امپراتوري عثماني جنگيد و با يزيد را در آنكاراشكست داد و بدون ترديد مي خواست ششمين يورش خود را عليه چين انجام دهد ولي باين آرزو نرسيد و در سال 1404 بكام مرگ فرو رفت.[4]
امپراتوري تيمور دوامي نداشت. تعصب و بيرحمي او موجب نفرت مردم و ملت هاي مغلوب شد. وي كه سخت سرگرم جنگ و كشورگشائي بود توجهي به كشورداري و ايجاد سازمانهاي صحيح نشان نداد، امپراتوري وي شامل تركستان غربي، ايران، پنجاب، بين النهرين و قفقاز بود كه جانشينان وي از عهده حفظ متصرفاتش برنيامدند لذا در قرن پانزدهم خود شاهد تجزيه امپراتوري بودند.
1402 ميلادي / 781 هجري شمسي/ 804 هجري قمري
در جنگ آنقره به تاريخ 27 ژوئيه 1402/25 ذيحجه 804 كه بين سپاهيانتيمور[5] و بايزيد اول، سلطان عثماني اتفاق افتاده بود. تيمور به پيروزي درخشاني دست يافت. اين ايام مقارن بود با رهبري طريقت صفويه توسط خواجه علي، كه وي تا هنگام درگذشتش در 15 مه 1427 /18 رجب 830 رياست طريقت را به عهده داشت و تحت رهبري وي تعاليم نيمه مخفي طريقت صفويه آشكارا ماهيت شيعي مي گرفت.[6]
1407ميلادي/786 هجري شمسي
در اين سال با فرمان هنري چهارم شركتي به نام كمپاني فرصتهاي تجاري تاسيس شد با اين توضيح كه در اوايل سده سيزدهم، كمپاني تجار لندن تشكيل يافته بود.
1415 ميلادي/ 794هجري شمسي
فتوحات و جهانگيري پرتغال در اين سال با تصرف شهر «سبته» در كشور مغرب (مراكش) آغاز شد. و پرتغال به دوران تاريخي كوتاهي قدم نهاد كه يكي از قدرتهاي بزرگ جهاني ـ در دريانوردي، اكتشاف سرزمينهاي جديد، فتوحات و بازرگاني ـ در سه قاره جهان گرديد. هر چند پرتغال كشور كوچك واز لحاظ منابع طبيعي فقير بود، و جمعيت كشور بيش از يك ميليون نفر نمي شد اما دوران تاريخي پرشكوهي داشت كه از 1415 تا 1515 طول كشيد كه در ادبيات آن كشور به اين عصر «قرن مشعشع» (O Seculo Maravilhoso) گفته مي شود.[7]
1453 ميلادي/832هجري شمسي
در اين سال قسطنطنيه توسط سلطان محمد دوم (1451- 1481م) معروف به سلطان محمد فاتح، فتح گرديد. پس از اين فتح مسلمانان جهان محمد را در مقام رهبر جهاد با مسيحيت تاييد كردند. سلطان محمد بتدريج خود را نه تنها وارث روم شرقي بلكه در مقام فرمانروايي بر يك امپراتوري جهاني يافت.[8] تهاجمعثماني به قاره اروپا واكنش جهان اسلام در قبال تهاجم صليبي بود.[9]
1460ميلادي/839 هجري شمسي
در ايران بعد از حيدر پسرش جنيد به رهبري طريقت صفويه رسيد، وي به قدرت معنوي صرف بسنده نكرد و به تحريك مريدانش با جهاد عليه كفار، روحيه جنگجويي را در طريقت وارد ساخت[10] اين فعاليت باعث سوء ظن حكمران غرب ايران، جهانشاه قره قويونلو شد. كه سلطه اش از آذربايجان و مرزهاي گرجستان تا خليج فارس برقرار بود. جنيد (ملقب به سلطان) با اوزون حسن (حكمران آق قويونلو) متحد شد و در جريان حمله به شيروان در 4 مارس 1460 / 11 جمادي الاول 864 ، در سواحل رود كر كشته شد. و پسرش حيدر (خواهرزاده اوزون حسن) جانشين وي گرديد[11]. حيدر در 1488م /893 هجري قمري شهر شماخي پايتخت شيروان را غارت كرد، (در اين زمان اوزون حسن درگذشته بود) اما طي حمله يي متقابل، شيروانشاه كه از دامادش يعقوب، سلطان آق قويونلو 4000 نيروي جنگي دريافت كرده بود توانست در نهم ژوئيه همان سال سپاه حيدر را شكست داده و خودش را نيز به قتل رساند. حيدر، ابداْع كننده كلاه مخصوص قرمز رنگي بود كه به مناسبت دوازده امام شيعه دوازده ترك داشت. از آن پس اين كلاه علامت مشخصه طرفداران دودمان صفوي گشت و سبب شد كه عثمانيان به منظور استهزا به آن لقب قزلباش[12] يا سرخ سر بدهند.
1480ميلادي /859هجري شمسي
تا اين سال حكومت نيم بند مسكوي خراجگذار مغولها بود.
1488ميلادي /867 هجري شمسي
در اين ايام دريانورد پرتغالي بارتولوميودياس دماغه اميدنيك را دور زد و ده سال بعد هموطنش واسكودوگاما به هند رسيد. بدين سان راه دريايي از اروپاي غربي به شرق كه مدتها آرزوي شاهزاده هنري دريانورد بود، سه سال قبل از برقراري سلسله صفويه در ايران، باز شده بود. پرتغاليها نه تنها حصار كشورهاي اسلامي را كه چندين قرن ايران را از تماس با غرب تقريبا محروم ساخته بود دور زدند، بلكه بي هيچ برخورد از ونيزيان و ديگر قدرتهاي تجاري اروپايي كه از طريق بنادر مديترانه با ايران تجارت مي كردند فراگذشتند. /ر.ك 1507م/
1492تا1580ميلادي/ 871 تا 959هجري شمسي
حكمرانان مسيحي اسپانيا، كه در سده دهم ميلادي تنها بر بخش كوچكي از شمال شبه جزيره ايبري فرمان مي راندند، در نيمه دوم سده يازدهم تهاجم به سرزمين هاي اسلامي اندلس را آغاز كردند و در سده سيزدهم در راس پنج دولت لئون، آراگون، ناوار، كاستيل و پرتغال بتدريج سيطره خود را بر بخش مهمي از شبه جزيره ايبري برقرار نمودند. توسعه طلبي به سوي جنوب تداوم يافت و در سال 1492 ميلادي با سقوط غرناطه (گراناد) حاكميت مسيحيان بر سراسر ايبري تامين شد.اين امپراتوري كاتوليك در دوران فيليپ دوم (1556-1598) به اوج اقتدار خود رسيد. فيليپ در سال 1580 پرتغال را ضميمه قلمرو خود كرد وامپراتوري بزرگ و جهانگستر اسپانيا را بنياد نهاد كه تا سال 1640 ميلادي دوام داشت، امپراتوري كه مستملكات آن از آسيا تا آمريكا گسترده بود.
1501ميلادي/ 880 هجري شمسي
حيدر (فرزند جنيد) سه پسر داشت كه يكي از آنها به نام علي جانشين وي گرديد و از همان ابتدا خود را شاه ناميد لذا توسط سلطان يعقوب دستگير و زنداني شد. بعد از درگذشت سلطان يعقوب در دسامبر 1490 /صفر 896، علي و برادرانش بعد از چهار سال و نيم حبس، آزاد شده و به هم پيماني يكي از مدعيان تاج و تختآق قويونلو بنام رستم درآمدند اما يك سال بعد با آشكار شدن قدرت هواداران صفويه رستم قصد جان برادرانصفويه را كرد كه در اين كشاكش علي كشته شد و اسماعيل كه از طرف برادر مقتولش جانشين وي و رئيس طريقت صفويه تعيين شده بود توانست خود را به اردبيل برساند. و مخفي شود. و با كمك مريدانش به گيلان فرار كند در اين زمان اسماعيل هفت سال داشت. بعد از كشته شدن رستم توسط پسرعموي خود، (1497 ميلادي /902قمري/876 شمسي) اسماعيل با كمك و مشاوره هفت نفر از مريدان نزديك خاندان صفويه كه به «اهل اختصاص» معروف بودند، به مبارزه بر عليه دولت آق قويونلو برخاست و توانست در دسامبر 1500/جمادي الاخر 906 از رود كر گذشته در نزديكي قلعه گلستان به نبرد با شيروانشاه فرخ يسار بپردازد. فرخ يسار كشته شد و اسماعيل بعد از شكست دادن دشمن، باكو را تسخير نمود سپس در منطقه شرور واقع در كنار نخجوان سپاه قدرتمند الوند را شكست داده و كنترل آذربايجان را بدست گرفت. نهايتا وي در 14 سالگي (1501م/907ق/880 ش ) در شهر تبريز به عنوان اولين پادشاه سلسله صفويه تاج بر سر نهاد. سكه ها به نام اسماعيل ضرب شد اما مهمترين كار او اعلام تشيع اثني عشري به عنوان مذهب رسمي كشور جديد صفويه بود.
1507 ميلادي/886 هجري شمسي
در سال 1507م يعني شش سال بعد از استقرار دولت صفويه، پرتغاليها با سلاح جديد ـ شش كشتي و چهارصد وشصت مرد جنگي، در هرمز با سي هزار مرد جنگي ايراني در آويختند و حاكم هرمز را تحت قيمومت درآوردند و در تمام جزاير درياي جنوب به كشتار و غارت پرداختند. قرار بر اين شد كه حاكم هرمز سالي پانزده هزار اشرفي به عنوان خراج به پادشاه پرتغال بپردازد و كالاهاي پرتغالي نيز از پرداخت كليه عوارض گمركي و حقوق متفرقه معاف باشند.»[13] /ر.ك.1622/
1510ـ 1503ميلادي /889- 882 هجري شمسي
هنگاميكه اسماعيل در تبريز تاج بر سرنهاد تنها بر ناحيه آذربايجان تسلط داشت؛ ده سال طول كشيد تا توانست بقيه ايران را فتح كند. او بغداد را هم تسخير كرد اما زياد نتوانست نگه دارد. مراحل اصلي گسترشامپراتوري صفويه عبارت بودند از: شكست بازمانده نيروهاي آق قويونلو نزديك همدان (1503/909ق) (كه مركز و جنوب ايران را تحت كنترل اسماعيل درآورد)؛ به انقياد درآوردن نواحي مازندران وگرگان در مجاورت بحر خزر و تسخير يزد در جنوب شرقي (1504م/10ـ909ق)، آرام ساختن مرزهاي غربي و الحاق ديار بكر (7-1505/11-910 الي 13-912ق) به قلمروي خويش؛ تسخير بغداد و فتح جنوب غربي ايران (1508/4-913ق)؛ به انقياد درآوردن شيروان (10- 1509 /915ق)؛ و فتح خراسان (1510/918ق) كه سه سال قبل توسط ازبكان ماوراءالنهر از تيموريان گرفته شده بود. لكن بزرگترين پيروزي اسماعيل بي ترديد در جنگ مرو در دوم دسامبر 1510/26 شعبان 916 به دست آمد كه در نتيجه آن ناحيه خراسان به اختيار صفويه درآمد و شهر هرا، دومين شهر و محل اقامت جانشين بلافصل سلطنت شد.
1511 ميلادي/890 هجري شمسي
دراكتبر1511 /رجب - شعبان 917، ظهيرالدين بابر، شاهزاده تيموري، براي بازپس گرفتن قلمرواش در ماوراءالنهر كه ازبكان او را از آنجا رانده بودند، اسماعيل خطايي[14] را تشويق به حمله به سمرقند كرد. اسماعيل نيرويي به كمك بابر فرستاد و بابر موفق شد سمرقند را در اين زمان و سپس بخارا را براي مدتي تصرف كند.
1512ـ 1514 ميلادي / 891- 893 هجري شمسي
اسماعيل چند لشكر كشي به آناتولي ترتيب داد كه آخرين آنها لشكر كشي عمده اي در 1512 ميلادي به فرماندهي نورعلي خليفه بود. اين نيرو تا عمق آناتولي نفوذ كرد، شهر تغات را غارت نمود و شكست هاي متعددي بر لشكريان عثماني وارد آورد، اين حملات به سرزمين عثماني يكي از عواملي بود كه منجر به تهاجم عثماني به ايران در سال 1514 ميلادي شد.
1512 ميلادي / 891 هجري شمسي
از سال 1511م، فرانسه كه در حلقه اتحاد دشمناني همچون امپراتور، اسپانيا، انگليس، ونيز، و سويسي ها محصور شده بود ، از هر طرف مورد حمله قرار گرفت سپاهيان فرانسه مقاومت سختي به خرج دادند و در «روان» بر اسپانيائيها غلبه كردند اما سردار سپاه فرانسه در اين جنگ كشته شد كه به دنبال اين حادثه قوايفرانسه بكلي از ايتاليا بيرون رفتند.[15]
Hong Wou [1]
Yong Lo [2]
[3] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج اول، چ ششم1370 ص 518
[4] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج اول، چ ششم1370 صص517- 516
[5] تهاجم چنگيزخان به بخش شرقي جهان اسلام در 1219م/615ق و در پي آن تاسيس حكومت مغولان از چين تا بالكان، تماس ايران را با غرب ديگر بار برقرار كرد. پس از سال 1335/6-735، دولت مغول در ايران به تعدادي واحدهاي كوجك تجزيه شد كه يكپارچگي و امنيت كشور به طور كلي كاهش يافت. لشكركشي هاي تيمور در ايران (1405-1381م / 807- 782ق) بار ديگر غرب را متوجه ايران كرد اما مدت كوتاهي بعد از مرگ تيمور در سال 1405 م/807 ق/ 784هجري شمسي، تمامي شمال غرب و مركز ايران تحت سلطه ي پي در پي دو سلسله تركمن قره قويونلو (سياه گوسفند) و آق قويونلو (سفيد گوسفند) درآمد.
[6] ر.ك: ايران عصر صفوي: راجر سيوري ترجمه: كامبيز عزيزي. نشر مركز، چ اول 1372، ص 12
[7] آنگولا. داگلاس ل.ويلر، رنه پلي سيه. ترجمه محمود فخرداغي. انتشارات خوارزمي چ اول 1355 ص26
[8] كاويخو، سفرنامه كاويخو، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم با تجديد نظر، 1366،ص116
[9] 25 سپتامبر 1396، دولت نوخاسته عثماني واپسين لشكر كشي عظيم صليبي به سوي شرق را در نيكوپوليس (حاشيه رود دانوب) با شكستي سخت به پايان برد و هزاران تن از شواليه هاي صليبي را به قتل رساند. ضمنا تاريخ جنگ صليبي اول 1096- 1099 ميلادي بوده است.
[10] نقل شده در: ًWilfred Blunt. pietros pilgrimage (london 1953) .P. 127.
[11] قبل از برقراري دولت صفويه، رهبر صفويه در تبليغات اين طريقت صرفا نماينده امام غايب نبود بلكه خود امام غايب بود؛ حتي رهبر صفويه را تا آنجا مي رسانند كه ادعا ميكردند خداوند در او حلول كرده است. ادعا شده كه مريدان جنيد آشكارا از وي به عنوان «خدا» و از پسرش به عنوان «پسر خدا» ياد مي كردند و در ستايش وي مي گفتند: «هو حي القيوم، لااله الاهو». و به اسماعيل ولي الله ميگفتند. ر.ك: ايران عصر صفوي ... ص23- 22
[12] ايران عصر صفوي: راجر سيوري ترجمه: كامبيز عزيزي. نشر مركز، چ اول 1372، ص 19 با اين توضيح كه: اين نام ازسوي صفويه همچون نشان افتخار پذيرفته شد.
[13] ر.ك: تاريخ تجارت وسرمايه گذاري صنعتي در ايران، ص103
[14] خطايي ، تخلص شعري شاه اسماعيل اول بود.
[15] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص24
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 08-12-2013 در ساعت 07:23 PM
|