خسته ام از آرزو ها، آرزو هاي شعاري
لحظه هاي كاغذي را روز وشب تكراركردن
خاطرات بايگاني،زندگي هاي إداري
خنده هاي لب پريده، گريه هاي اختياري رونوشت روزها را روي هم سنجاق كردم
شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بيقراري
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاك خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري.....