داروخانه
خانومی وارد داروخانه میشه و به دكتر داروساز میگه كه به سیانور احتیاج داره! داروسازه میگه واسه چی سیانور میخوای؟ خانومه توضیح میده كه لازمه شوهرش را مسموم كنه. چشمهای داروسازه چهارتا میشه و میگه: خدا رحم كنه، خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم كه برید و شوهرتان را بكُشید! این بر خلاف قواننیه! من مجوز كارم را از دست خواهم داد... هردوی ما را زندانی خواهندكرد و دیگه بدتر از این نمیشه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و رحداقل من به شما سیانور نخواهم داد. بعد از این حرف خانومه دستش رو میبره داخل كیفش و از اون یه عكس میاره بیرون؛ عكسی كه در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند. داروسازه به عكسه نیگاه میكنه و میگه: خُب، حالا.... چرا به من نگفته بودید كه نسخه دارید؟؟!!
نتیجهی اخلاقی: وقتی به داروخانه میروید، اول نسخهی خود را نشان بدهید.
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
ویرایش توسط پریشان : 09-23-2013 در ساعت 06:17 PM
|