نمایش پست تنها
  #579  
قدیمی 02-18-2014
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

این اتفاق مال دیروزه
نزدیک بود منفجر بشیم بریم رو هوا
ولی نشدیم رو زمین موندیم
لوله بنزین ماشین پوسیده بود و بوی بنزین شدیدی می اومد
راننده هم که داماد محترمون بود توجه نمیکرد
دیگه نگه داشت و کاپوت زدن بالا و شروع کردن اسا کاری
ما هم تو ماشین گرم صحبت و خنده یهو یه شعله بزرگ آتیش از ماشین بلند شد
من که فورا پریدم بیرون چند متری دویدم که اگه منفجر شد پوستم خراب نشه
اصلا هم به فکر این نبودم که بقیه چیکار کردن یا اصلا برم کمک
فقط خدای بزرگ بهمون رحم کرد که کنار یه دکه ای پارک کردیم و از اون مهمتر اینکه دکه ایه یه دبه آب پر کنار دکه اش داشت که آبو ریختن رو اتیش و خاموش شد
بعد دیگه ماشینو بکسل کردن به ماشین پسر عمو جان
نزدیک خونه اونا بودیم و دیگه زنگیدیم که بیاین کمک و.....
حالا وسط چهارراه طناب بکسل پاره میشه
از اون طرف تریلی از اون یکی طرف ماشین و موتور
بازم خدا بهمون رحم کرد و اتفاقی نیفتاد
دوباره طنابو بستن و رفتیم
باز وسط راه طناب پاره شد این دفعه پسر عمو جان متوجه نشد که طناب پاره شده و گازشو گرفت و رفت
حالا هرچی داد بزن پیمان پیمان مگه میشنید
تا اینکه بعد یه کیلومتر فهمید ما نیستیم
خلاصه یه فیلمی بود

__________________


پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید