هروز صبح که میرم سر خدمت از جلو یه گاراژ رد میشم که یه سگ توشه
هروقت از جلو در رد میشه بهم حمله میکنه ولی بدبخت به در بسته میخوره منم از پشت در اذیتش میکردم
یه روز یکم نون بهش دادم و از فرداش بهم حمله نمیکرد و من هم هرروز صبح براش نون میبردم
امرور دیر رفتم سر خدمت در گاراژ باز بود سگه نبودش رفتم داخل گاراژ نون بهش بدم دیدم با طناب بسته شده رفتم سمتش یهو سگه اومد جلو صاحب گاراژ هم داد زد
بیا عقب گازد میگیرد اما به قول معروف در بهت همگان سگه اروم اومد جلو خودشو لوس کرد من نون و بهش دادم
صاحب گاراژ گفت عجب چطور باهات کار نداشت این پاچه خودمم میگره
گفتم وقتی هر روزصبح که تو خوابی من براش غذا میارم
بله محبت چه میکنه...... حتی با حیوون
اما ما ادما.......
|