کل دنیا کراهت داشته باشد من را به عنوان یک انسان بپذیرد ، تو کراهت نداری که من بنده تو باشم ، و تو را صدا کنم ، تو کراهت نداری که برای من آقایی کنی و من غلام تو باشم ، اسیرتم ، اسیرتم ....
وقتی یک عالم از من نا امید شد تو دستگیری کردی تو آقایی کردی
تو تحویلم گرفتی تو پناهم دادی ، تو ندایم را لبیک گفتی ، به عزتت قسم چه نیکو یاور و ناصر و مولایی هستی تو ! یاری تو یاری بزرگی ، روزی تو بی حساب آیا عذاب تو با عذاب خلق قابل مقایسه است ؟ هرگز !
در میان کلمات تو شناورم ، ستوده صفات بزرگ بی مثال آقای همه مخلوقات عالم ، تو چه معبود باحالی هستی
تو از نجواها و نداها آگاهی ، از درون و برون آری "حسبنا الله و نعم الوکیل "
بندگی تو سرمه چشم من ، عبادت تو را نه به اکراه که با میل و رغبت به جا می آورم ، که این منتی هست از طرف تو بر من که لیاقت تسبیح تو دارم
بنده نواز ، ای همدم بی همدمان ، یتیم نواز
تو حقی ، من شاهدم تو حقی ، حق کامل روشنی نگاهی ، غایت کمالی
آمال و آرزوهای من یارای رسیدن به صفات تو را ندارد
از گفتار یاوه گویان سینه ام تنگ و از کردارشان ناراحت و افسرده ام
یا تو آرامبخش قلب بی قرار من هستی یا یاد تو
به راستی که بهترین تکیه گاهی هیچ حسی حتی شبیه حس بندگی تو نیست ، هیچ حسی