موضوع: طومار تاریخ
نمایش پست تنها
  #488  
قدیمی 06-25-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


« ما نوکر سلطان محمودیم نه نوکر بادمجان »
روزی سلطان محمود غزنوی از آشپزخانه خود تقاضای غذای بادمجان را کرد و آشپز او هم خورشت بادمجان را برای او تدارک دید سلطان محمود غزنوی در حین خوردن غذا می گفت به به : عجب غذا طعم خوبی دارد. طبق معمول اطرافیان تائید می کردند و این عمل تا پایان تناول جناب سلطان ادامه داشت و بعد از مدتی که گذشت دل درد سلطان شروع شد و سلطان می گفت عجب غذای بدی . اطرافیان می گفتند راست می گویی عجب غذای بدی سلطان گفت این غذای بی مزه و بی ترکیب کجا بود- اطرافیان تکرار می کردند...
ناگهان سلطان محمود گفت ای پدر سوخته ها شما که الان می گفتید این غذا خیلی خوب و خوشمزه است ولی الان چه می گوئید – دو روبروی سلطان گفتند ولی ما نوکر سلطان هستیم نه نوکر بادمجان !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید