نمایش پست تنها
  #39  
قدیمی 07-06-2014
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض من هلال را دیدم

من هلال را دیدم





این مَثل در موردی گفته می‌ شود كه یک نفر دیگران را از خوردن چیزی یا كردن كاری منع كند ولی خود در اولین فرصت آن منع‌ كردنها را ندیده بگیرد و آن چیز یا كار را برای خود جایز بداند . این نكته هم گفتنی است كه در افسانه‌های آذربایجان گرگ و روباه دو دشمن آشتی‌ ناپذیرند .

روباهی گرسنه به باغی رسید . دید دنبه بزرگی در تله گذاشته‌اند . روباه خوب می‌دانست كه اگر پوزه یا دست خود را به طرف دنبه دراز كند جا در جا گرفتار خواهد شد . در فكر چاره بود و این‌ ور و آن‌ ور می‌رفت كه از دور گرگی پیدا شد . روباه پیش رفت و سلام داد و گفت : "آ گرگ! چه عجب از این طرفها؟..." گرگ گفت : "گرسنه‌ام دنبال شكاری می‌ گردم". روباه گفت : "اینجا دنبه خوب و چربی هست بفرما بخور!" و با دست به تله اشاره كرد . گرگ و روباه نزدیک تله رفتند . گرگ گفت : "چرا تو نمی‌خوری؟" روباه جواب داد : از بدبختی روزه هستم . گرگ باورش شد و دستش را به طرف دنبه دراز كرد ، تله صدایی كرد و دنبه بیرون پرید اما دست گرگ لای تله ماند روباه به سراغ دنبه رفت و نگاهی به آسمان كرد و صلواتی فرستاد و به خوردن مشغول شد . گرگ گفت : "آقا روباه پس تو روزه نبودی!" روباه گفت : "روزه بودم اما ماه و دیدم!"

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید