گردن بند نشستم سالها بر ساحل عشق درخشانت و مروارید شعرم را فرو آویختم بر گردن همرنگ مهتابت ولی دیشب که بازوی کسی بر گردنت پیچید ز هم بگسست گردن بند احساسم و مروارید ها در کام موج حسرتم ، غلتید !