در برون كلبه می بارد
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
كوه ها خاموش
دره ها دل تنگ
راه ها چشم انتظار كاروانی با صدای زنگ
كودكان ديری است در خوابند
در خواب است عمو نوروز
می گذارم كنده ای هيزم در آتش دان
شعله بالا ميرود پرسوز ...
قسمت پایانی شعر آرش کمانگیر
سیاووش کسرائی
__________________
.
.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام
.
«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است»
«او جانشین همهء نداشتنهای من است»
«معلّم شهید دکتر علی شریعتی»
تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...