
08-11-2014
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خوب من ساعت 12:15 دقیقه اومدم تا این پست رو ویرایش کنم نمیدونم باید از کجا شروع کنم ، از اولش یا از وسطاش ، بهتر هست از وسطاش شروع کنم ععععععععهههههه نمیدونم تا حالا این حس رو داشتید که وقتی یک کاری خوب بلدید و هیچ کس اون کار رو بلد نیست اینقدر اون کار رو انجام بدید تا کاملاً حواستون از دور و اطرافتون پرت شه
امروز ما همین بحران رو داریم ، اونهایی که شاغلند ، اینطوری کار میکنند شاید یک انگیزه اشون برای کار کردن این باشه که از محیط خانواده فرار کنند ، میشناسم تو فامیلمون خانوم هایی که شرایط منزل و رفتار همسرشون طوری هست که ترجیح میدند بیشتر کار کنند تا وقتشون رو در کنار خانواده اشون سپری کنند اتفاقاً در همین مسیر پیشرفت کردند و رییس منطقه ای در زمینه کاری خودشون شدند ، کار کردن های ما الان همچین رنگ و بویی داره ، حقیقتش من هم الان یک دونه از این کارا میخوام ، به شدت بهش نیاز دارم
کاری که تمام توانم رو ازم بگیره و با تمام وجود مغزم رو درگیر کنه ، نه من بلکه خیلی از هم دوره ای های من خیلی از یارهای غار من ، یکی از دوستام شاغل هست تو یک شرکت سرور نمایندگی اچ پی هست کارشون پیاده سازی سرویس های شبکه هست ، برای حقوق کار نمیکنه ، فقط کار میکنه تا تجربه کنه و خیلی از سختی هایی که داره رو فراموش کنه
خیل عظیم بیکاری که تو ایران هست پتانسیل بالایی داره که تا مغز و استخوان کار کنه دقیقاً اونها هم به یک پناه گاه نیاز دارند من عاشق نظم هستم ، عاشق نظم هستم نظم من رو سر ذوق میاره این که همه چی سر جاش باشه گاهی حتی دفرگ کردن یک درایو به من روحیه میده مطمئنم تو هر شغلی باشم موفق هستم البته اگر خدا بخواد انشاءالله ، فقط یک شغل گیر بیارم دیگه تموم هستم ریل و خط آهن زندگی من کامل شده ، دیگه هیچ چیزی تو زندگیم نیاز ندارم
شاید به خاطر کارکترم باید تا آخر عمر تنها بمونم ، این مهم نیست ، مهم این هست که مفید باشم یک چرخ دنده مفید تو این سیستم باشم ، خیلی دارم راجع به خودم صحبت میکنم قرار بود راجع به کار صحبت کنم
گاهی تو بازار قدم میزنم لیسانس هایی رو میبینم که قارچ آوردن برای فروش ، پرورش قارچ هم الان خیلی تو زبان افتاده و همه دارند آموزش میبینن و برای خودشون پرورش قارچ راه میندازن ، یواش مردم دارند یاد میگیرند که دولت ها نمیتونند مشکلی رو حل کنند این خودشون هستند که باید مشکلات خودشون رو حل کنند
آمریکا رو کارآفرینی نجات داد، همه تئوری های اقتصادی غیر ازاین شر و ور هست ، هر کجا اقتصادش با دخالت دولت بود مثل نجات فولاد که البته شکایت ازش شد ولی کارش رو پیش برد اون در زمینه نجات یک صنعت در آستانه فروپاشی بود
اما یک چیزی رو همه گیر کردن ، این که جامعه اون رو بپذیره این معجزه کارآفرین ها بود ، که اقتصادشون رو نجات من تئوریسین نیستم ، متاسفم که میگم ولی تمام اون مطالبی که تو دانشکده های اقتصاد تدریس میشه بعد عملی نداره
دنیا دست دلال هاست هر چقدر فرصت و قدرت چانه زنی بالاتر داشته باشی بیشتر برنده هستی ، دوست بیشتری داشته باشی موفق تری امروز قارچ بوده فردا نمیدونم چی هست ، ولی دارم بوش رو حس میکنم ، خیلی ها بیکارند چون نمیدونن تو چه کاری بدرد میخورند ! اینها اشتباه میکنند اینها باید دست به هر کاری بزنند همه چیز رو امتحان کنند به نظرم اگر ما به جاتی تشویق فارق التحصیل ها به ادامه تحصیل و قرار دادن واحدهای صد من یک غازی که تو دانشگاه میخونن حجم دوره های عملی مربوط به رشته اشون رو افزایش بدیم و فرصت امتحان بیشتری براشون فراهم کنیم قطعاً این آمار خوداشتغالی بیشتر خواهد شد
من یکی رو میشناسم که تا قبل از این هیچ آشنایی با برنامه نویسی نداشت ولی یک آشنایی متخصر جرقه علاقه رو در وجود این فرد زد ، یک عده تنبل هستند ، اینها اکثریت رو تشکیل نمیدند ، بلکه اقلیت هستند
انگیزه حلقه گمشده معضل بیکاری نه فقط تو ایران که تو همه کشورهای دنیاست ، کارهای قدیمی تکراری هستند برای آدمهای قدیمی هستند ، مگر این که اون کارها صورت جدیدی به خودشون بگیره مثلاً تو کشاورزی دیگه بیل دست گرفتن و شلنگ اینور و اونور بردن تو مغز این نسل فرو نمیره اما میتونه کشاورزی مکانیزه رو درک کنه
همه سیستمها حتی سیستمهای انسانی اینرسی دارند یعنی وقتی به یک حالتی عادت میکنند در برابر تغییر مقاومت میکنند
راحت ترین راه هم زیر سوال بردن نسل حاضر هست اینها بی مسئولیت اند و اینها ....
مغز ما پیشرفت کرده ! ما نمیتونیم خودمون رو با راه های شما تطبیق بدیم ! این شما هستید که باید خودتون رو با آینده وقف بدید دنبال روش های جدید باشید ، واحدهای درسی تو دانشگاه و نحوه تدریس و آموزش دیگه اون کاربرد سابق رو نداره و خروجی تحصیل کرده نه فقط در کشور ما بلکه در همه کشورها یک نیروی با انگیزه نیست
چون این شیوه آموزش و این حجم عظیم مطالب بی محتوا و محاسبات بی حد و اندازه فرصتی برای ابتکار و خلاقیت برای انسان فراهم نمیکنه ، موفقیت زمانی بروز میکنه که حجم داده ها در یک حد معقول باشه و توانی برای پردازش باقی بمونه ، ولی اینقدر این حجم بالا هست که صرف یادگیری اون مغز رو از ادامه راه منصرف میکنه
قرار نیست همه ما توربین بسازیم ، مثلاً تو همین فروم کوروش به پایگاه داده علاقه داره تو مهندسی کامپیوترشما نمیتونید بهش اصرار کنید که تو برو اپلیکیشن بنویس ! پس چرا اصرار میکنید که واحد درسی که بهش علاقه نداره رو پاس کنه ؟
آیا یک طراح و برنامه نویس دیتابیس مهندس کامپیوتر نیست ؟ من هرگز در مورد علوم پایه صحبت نکردم چون نیاز بود و هست مخصوصاً ریاضی ! مخصوصاً ریاضی ! ولی ... خیلی از درس هایی که ما میخونیم ، بیخود هست ، بیخودی این درسها رو میخونیم
آیا بهتر نبود رویه ای که در فوق لیسانس در پیش گرفته شده ، همون رویه در لیسانس در پیش گرفته میشد ؟
و به جای 3 مرحله یک دوره 3 ساله میگذاشتیم و بعد یکدفعه دکترا ؟ چرا باید حجم عظیمی فکر صرف حل معماهای تکراری بشند ؟
چرا الان خیلی موفقیت رو در انصراف از تحصیل و علم آموزی دانش منظورم knowledge هست رو در جایی بیرون از دانشگاه میبینن
من همیشه اینها رو گفتم منتها این اینرسی مانع شده که کسی حرف من و ما رو گوش کنه
تغییر نکنید ! مشکلی نیست ! به زودی ناچار به تغییر میشید ...
کارآفرینی 3 واحدی اون هم از نوع حفظ کردنی تو دانشگاه ! که بشینیم نظریه های تئوری کارآفرینان برتر رو بخونیم ، چرا به جای اون ما رو به بازدید از یک کارگاه نبردید ؟ من همین رو میگم شما یک حصار دور دانشگاه میکشید و انتظار دارید مهندس تربیت کنید
شما 4 سال ما رو از جامعه جدا کردید الان انتظار دارید به آغوش جامعه برگردیم ؟
این منطقی نیست من اگر صاحب قدرت آموزشی بودم تا حد ممکن آموزش های عملی رو تدارک میدیدم ، تعادا بازدید ها رو افزایش میدادم تا حد ممکن استعداد یابی میکردم ، اون هم زیاد هر زمینه ای از دبستان تا دانشگاه ، فستیوالهای مختلف برگزار میکردم
نه مسابقه نه برتری جویی صرفاً برای تفریح ! تفریح علمی ، نه مسابقه .......... اینها ولش کن انگار کوبیدن بر سندان هست
ویرایش توسط bigbang : 08-12-2014 در ساعت 12:54 AM
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|