نمایش پست تنها
  #603  
قدیمی 08-25-2014
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

داشتم میومدم فروم گفتم خیلی چیزها رو مینویسم ، ولی خوب نشد که بنویسم ، یعنی الان هم که دارم مینویسم اصلاً حال ندارم ، من رفتم سربازی 01 تهران ، باید بگم خیلی جای شیک و باکلاس و تمیزی بود دور از انتظارم بود ، و اصولاً مسئولیت اونجا رو هم لیسانس به بالاها دارند ، و یک محیط خیلی منضبط و بسیار باکلاسی هست از شهر هم زیاد فاصله نداره ، روز اول رفتیم لیستها و فرم ها رو پر کردیم ، اسممون رو نوشتیم و وسایل رو تحویلمون داد همون اول گفتن برید تا 8 ام یعنی شنبه هفته بعد مرخصید برگه مرخصی هم دادند بزار این پست رو مینویسم از وسایلم عکس بگیرم
خوب داشتم میگفتم تا 8 ام مرخصی دارم و تا اون موقع نتیجه ها اعلام میشه یعنی فردا منظورم هست ، خلاصه هر چه پیش آید خوش آید مهم نیست یعنی مهم که هست ولی خوب به بیخیالی دارم طی میکنم دیگه .... هنوز کاری انجام ندادیم و وسایلمون رو کامل تحویل ندادند ، هنوز تفنگ دست نگرفتیم و کامل آموزش ندیدیم ، ولی در عین حال با محیط اونجا آشنا شدم ، بهترین بوفه بهترین امکانات ، بهترین فضا ، شاید باید اینطوری بگم که بهترین کمپ آموزش در ایران 01 هست در ارتش امکانات کاملی داره
تا 45 روز آموزشی داریم بعدش محل اعزاممون مشخص میشه من کاملاً و مستقیماً درگیر این مسائلم ، اما مهمترین اتفاق امروز اینها نبود ، مهمترین اتفاق امروز چپ کردن ماشین پسر داییم بود که 3 تا ملق خورد ماشین و متوقف شد شانسی که آورده بود این بود که کمربندش رو بسته بود ، در ماشین باز نمیشد ، مردم هم بودن اون رو از پنجره آوردن بیرون ، سرش آثار ضرب دیدگی داشت ولی چیزی نبود ، یک خراش بزرگ روی سرش به رنگ قرمز بود ، و آثار خراش های سطحی و کوفتگی روی بدنش بود ، زبونش هم یک مقداری پارگی داشت من دیروز برگشتم خونه یعنی همون روزی که رفتیم اعزام برگشتم خونه 1 ام رفتم 1ام برگشتم ، این فرصت البته برای این هست که وسایلی که بهمون دادند رو درست کنیم یا تعویض کنیم ، مثلاً من تقریباً هیچکدوم از وسایلم اندازم نبود مجبورم همه رو عوض کنم و یا دست کاری کنم
بیخوابی شدید داشتم ، برای همین خواب بودم 8 صبح یا 9 بود که پدرم سریع اومد سراغم گفت ممد بیا که پسرداییت تصادف کرده فهمیدم داییم باهاش تماس گرفته ، و خبر داده 2 تایی رفتیم بیمارستان ماشین که داغون شده بود ، متاسفانه بیمه بدنه هم نشده بود ، میگن باتری ماشین به بیرون پرت شد ، تصادف بدی بود
بیمارستان هم که میری صحنه های خوب که نمیبینی همش صحنه های وحشتناک یکی سرش شکسته ، یکی لت و پار شده ، مثلاً هم اتاقی پسر داییم ترک موتور بود با سرعت از رو دست انداز رد شدند محکم زمین خورد یک طرف صورتش کاملاً نفله بود ، و ضرب دیدگی شدیدداشت کلاه هم نپوشیده بود خلاصه کارش تا ساعت 2 طول کشید بعد هم اومدیم خونه این مهمترین اتفاق امروزم بود
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید