نقل قول:
نوشته اصلی توسط haj_amir
وز ضرورت بر درت هرچند کردم عرض حال
از جوابي هم نشد گوش اميدم بهرهور
|
روشنی
ای شده چون سنگ سیاهی صبور
پیش دروغ همه لبخندها
بسته چو تاریکی جاویدگر
خانه به روی همه سوگندها
من ز تو باور نکنم ، این تویی ؟
دوش چه دیدی ، چه شنیدی ، به خواب ؟
بر تو ، دلا ! فرخ و فرخنده باد
دولت این لرزش و این اضطراب
زنده تر از این تپش گرم تو
عشق ندیده ست و نبیند دگر
پکتر از آه تو پروانه ای
بر گل یادی ننشیند دگر