از نقدهاي زيادي كه هست هركدوم رو به نظرم ارزش بيشتري داشته باشه ميگذارم
نيمۀ ماه عجيب و متقاعد كننده از وديم ريزوو
در سالهاي پيش فيلم « زماني براي مستي اسبها» قبادي را تماشا كردم. اين فيلم يكي از ناراحت كنندهترين فيلمهايي بود كه ديدهام.
نه تنها شخصيتهاي اين فيلم بچههاي يتيم كردي بودند، (كه در بين اجتماعي كه خود به وسيلۀ سركوبي ناحيههاي اطرافش هم يتيم شده). يكي از آنها يك بچۀ كوتولۀ ناقص ميباشد.
فيلم نيوهمانگ قبادي عجيبتر از بيشتر فيلمها ايراني است و در عين حال واقعاً با هر نوع معياري عجيب و غريب است.
يك گروه موزيسين كرد بعد از هفت ماه سختي براي گرفتن مجوز تصميم به اجراء كنسرتي در کردستان عراق ميگيرند. به مرور زمان لحظههاي خوشبينانه به تاريكي و مرگ تبديل ميشود.
مامو، (اسماعيل غفاري) رهبر موزيسينها براي آوردن خوانندۀ زن هشو، (هديه تهراني) در طول راه مجبور به توقفهايي ميشود.
هشو يك خوانندۀ معمولي نيست او يكي از خوانندههاي زني است كه به منطقهايي تبعيد شده كه ورود به آن براي اشخاص معمولي ممنوع است و در اين شهر زنان تمام وقت خود را صرف خواندن آوازهاي گروهي ميكنند كه به نظر ميرسد تنها صداي يك نفر است. با وجود اينكه اين صحنه امكانناپذير ميباشد صحنۀ بعدي كه منظرۀ آواز خواندن گروهي زنهاي ايستاده در اين روستا را نشان ميدهد فراموش نشدني است. اين ملودي هم قديمي و مربوط به فرهنگ عامه مردم است : بو تا بكيمن دوستيمان و نو من دار نارنج تو دار ليمو
نيوهمانگ پر از شباهتهاي خارقالعاده و پروازهاي تخيلي ميباشد كه حق مقايسۀ اين فيلم را به فليني، (Fellini) ميدهد و سرانجام اين سلسلۀ روياها تبديل به صحنههاي باور نكردني ميشود.
قبادي در اين فيلم برخلاف فيلمهاي ديگرش متهم به فشار آوردن بينندگانش براي يك تسليم روحي نميشود. نيوهمانگ يك فيلم بسيار غني و عجيب و گهگاهي آموزشي ميباشد. نتيجهها متقاعد كننده و ناآرام است و قبادي ممكن است اين بار بيشتر از يك نويسندۀ كرد در دنيا مشهور شود.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|