درك نما و منحرفان
جریان اصیل شعر نیمایی با تدابیری كه نیما فراهم آورد جز با درك ضرورت شعر نیمایی قابل توجیه نیست. همچنین شعر واقعی نیمایی جز با نام نیما و پیروان واقعیاش هماهنگی و سازگاری ندارد.
اندكی بعد از نیما و درست در همان عصر نیما در دهه بیست و سی گروههای منحرف در شع نو بر اثر عدم درك ضرورت نوآوری در شعر نیمایی، از همراهی با نیما بازماندند و چندین جریان منحرف شعر نو را پیریزی كردند كه در مجامع ادبی و آكادمیك به بدنامی نیما نیز منجر شد اما مدافعان جریان اصیل شعر نیمایی این تنش را فرونشاندند و به جای مجادله و بدگویی از یكدیگر به خلق آثار هنری روی آوردند.
بیتوجهی به خلق آثار هنری، عدهای را بر آن واداشته است تا با نظریه پردزایهای بیموقف از جایگاه و پایگاه نیما به دفاع برنیایند و بر اثر برنیامدن با مقام و جایگاه نیما، از نیما بد دفاع كنند! در پاسخ به كسانی كه از نیما بد دفاع میكنند باید گفت «تو پای به راه دریه و هیچ مپرس!» یعنی بعد از گذشت هشت دهه از زندگانی نوین شعر نیمایی، باید به درك ضرورت نوآوری در شعر اصیل نیمایی رسید و به جای مخالفت و بدگویی، در میدانهای نوآوری حضور یافت. اما آفرینش هنری و ادبی و خلق آثار جدید كار هر كسی نیست.
در این میدان مردانی میبایست مردستان كه در دهه پنجاه و اواخر همان دهه با پیروزی انقلاب اسلامی و اندكی بعد در دهه شصت مطرح شدهاند و با حضور آنان میدان رویارویی شعر اصیل از شعر غیراصیل فراهم شد.
اكنون نزدیك به ۳۰ سال است كه جریان اصیل شعر نیمایی یك تنه با دو جریان منحرف شعر بازگشت ادبی و شعر سپید غیرمفهومگرای منتسب به نحله شعر نیمایی تحت عنوان مدرنیسم غیرمتعارف در چالشاند.
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده
|