بروز یك نحله جدید
نكته اینجاست كه براحتی نمیتوان جریان اصیل را از جریانهای منحرف تفكیك كرد. تا پیش از پیبروزی انقلاب، چند جریان نو در شعر به راه افتاد كه همزمان با واژگونی نظام به جای مقاومت و ایستادگی در موقف حق « هر یك از گوشهای فرا رفتند» تنها جریانی كه به شعر مقاومت منتهی شد، شعر شاعران عصرانقلاب بود كه با مقاومت در بر ابر شعر فاسد نو و كهنه توانست، خود به راهی نو در افتد.
این راه نو همان راهی بود كه نیما در پایان عصر مشروطیت به آن ابرام ورزیده بود. اگر چه نام بردن این شاعران به علت معاصر بودن برای نگارنده این مقال به دور از اشكال نیست اما اگر نیك بنگریم چند سطر و گاه چند بیست و گاه یك بند از شعر اصیل نوین شاعران عصر انقلاب (در این ۳ دهه) به صد دفتر شعر بیمفهوم و بیاندام / شاعران مدعی پیش از انقلاب و بعد از انقلاب میارزد! و این نیست مگر درك ضرورت جان شعر در زبان و زمان كه پرداختن به آن، مقالهای دیگر را میطلبد.
این پندار كه شعر كهن شعر زمان نیست، پنداری باطل است، همانگونه كه مقابله شعر نو و شعر كهن انگارهای پیش نیست! پیداست كه تفكیك و تقسیم شاعران به شاعران پیش از انقلاب و شاعران بعد از انقلاب، از خامی اندیشه نشأت میگیرد. در حالی كه اندیشیدن به شعر و تاریخ جزو ضروریات انسان اندیشمند معاصر است. بدون پشتوانه فرهنگ و مطالعه روند فرهنگی نمیتوان خطوط اندیشه را در شعر و تاریخ ترسیم كرد.
__________________
روی خواب هایم
عکس زنی بکش
که ماه را به موهایش سنجاق زده
بنویس
من خواب مانده ام
و دستی
ستاره ها را از آسمان کودکی ام
دزدیده
|