موضوع: مشاعره سنتی
نمایش پست تنها
  #76  
قدیمی 11-23-2007
amin354 آواتار ها
amin354 amin354 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: اصفهان نصف جهان
نوشته ها: 27
سپاسها: : 18

23 سپاس در 6 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو بزرگي مث اون لحظه که بارون ميزنه***تو همون خوني که هر لحظه تو رگ هاي منه
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مث آب***من همونم که اگه بي تو باشه جون مي کنه
تو مث وسوسه ي شکار يک شاپرکي***تو مث شوق رها کردن يه بادبادکي
تو هميشه مث يه قصه پر از حادثه اي***تو مث شادي خواب کردن يک عروسکي
تو قشنگي مث شکلايي که ابرا ميسازن***گلاي اطلسي از ديدن تو رنگ مي بازن
اگه مرداي تو قصه بدونن که اين جايي***براي بردن تو با اسب بالدار مي تازت

این همه ت کافی نیست؟
نبینم تا یه مدت کسی با ت شعر بزنه این جا ها آ ایناها بشدان گفتم به علی حواسدان باشا
__________________
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش***بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر (مولانا)
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید