منبع این نوشته ها جستار
سگ در دانشنامه آزاد ویکی پدیا بخش فارسیست
سگ در شعر فارسی
- «از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان»
- «اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب»
- «با بدانديش هم نكویی كن// دهن سگ به لقمه دوخته به»
- «بترس از سگی کو کند روبهی»
- «بخت بد با كسی كه یار بود// سگ گزدش ار شتر سوار بود»
- «چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
- «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كه مرگ خر بود سگ را عروسی»در بالا تر مشابه-ش رو دیدیم
- «زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی كاروان؟»
- «سگ آن به كه خواهندهٔ نان بود// چو سیرش كنی دشمن جان بود»
- «سگ اصحاب كهف روزی چند// پی نیكان گـرفت مردم شد»
- «سگ بر آن آدمی شرف دارد// كه چو خر دیده بر علف دارد»
- «سگ به دريای هفتگانه مشوی// كه چو تر شد پليدتر باشد»
- «سگ تازی که آهوگیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد»
- «سگ گیرنده چون دندان كند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز»
- «سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز»
- «سگ هماره حمله بر مسكين كند// تا تواند زخم بر مسكين زند»
- «شبان بره آن به كه دارد نگاه// از آن سگ كه با گرگ شد آشنا»
- «شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
- «طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
- «که خرگوش هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت»
- «كه سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او كم شود»
- «مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند»
- «مر سگان را عید باشد مرگ اسب// روزی وافر بود بی جهد و كسب»
- «مهتاب كه نور پاك دارد// از بانگ سگی چه باك دارد»
- «مه فشاند نور و سگ عوعو كند// هركسی بر خلقت خود میتند»
- «كی شود دریا به پوز سگ نجس// كی شود خورشید از پف منطمس»
- «ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید»
- «مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود»
- «نخورد شیر نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
- «نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»