بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم ^^^ وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را ^^^ گر ذره ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم
ز آغاز عهدی کرده ام کاین جان فدای شه کنم ^^^ بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم ^^^ تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم
***
گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می ^^^ دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم ^^^ گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید ^^^ چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک ^^^ بجز مهر بجز عشق دگر بذر نکاریم