از صدای سخن عشق ندیدم
خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
با جام هم بگم شعری کردی و معروف که فکر کنم از مولوی کرده....
در کار اوراد گروه کامکارها اخیرا زیبایی اجرا شده.... (اسمش ساقی سا دخیل هست دوستای غیر کرد زبانم نمیفهمند چی میگه ولی محسور زیبایی موسیقیایی کار هستند میگن فلانی کار ساقی صادقی

کامکار ها رو شنیدی؟ )
ساقی سا دخیل وه فریادم رس
و روی نازه وه جام گیره و دس
دیدم و دیدت شای شیرین چمان
فیراقت قامت کردن وک کمان
(ساقی سا ده-خیل وه فریادم ره س
وه روی نازه-وه جام گیره وه ده-س )
(دیده-م وه دیده-ت شای شیرین چه-مان
فیراقت قامه-ت که-رده-ن وه-ک که-مان)
ساقیا {زینهار-هین} به فریادم برس - و با ناز جام را بردست گیر
{مطمئن نیستم بیت دومشو} چشمانم خیره چشمان توست ای شاه زیبا چشمان فراقت قامتم را همچون کمان{خم} کرده است
یادم افتاد باز با خوشتر شعری بنویسم
آواز معروفی ازشجریان در دود عود.... در اوج
آتش عشق تو در جان
خوشتر است
جان ز عشقت آتشفشان خوشتر است....