قاصدك .....
قاصدك پيغام بر بر دوست دلخواه تو هستم
دل به سوداي تو و دلداري و مهر تو بستم
گرچه وامانده است در راه وصالت قلب وپايم
بردعايت روز و شب اي نازنين بالاست دستم
شد پر زاغم سپيد و شد سهي سروم كمان
سالها باشوق زائر برسر راهت نشستم
عهدها بستند باخود گلعذاران بر وصالم
من دل و پيمان به اميد تو از ايشان گسستم
قرنها بر لوح قلبم نقش شيرين تو كندم
بر سر كوي وفايت قيس و فرهاد تو هستم
ياد و نامت روزها ورد زبان كردم چو كوكو
ساختم تنديس تو بتهاي اغياران شكستم
عمر خود را كرده ام قيد مدام تار مويت
و از قيود ديگران باصد تلاش وجهد جستم
حمد ميگويم كه بودم باحقيقت باتو همدم
شكر ميگويم كه ازعهد كسان غير از تو رستم
هست اميدم كه باشي تاكه باشم با تو باشم
باش با من كز فراغت تار و پود خويش خستم
ویرایش توسط سكوت : 12-05-2007 در ساعت 06:29 PM
|