بهار دلکش شجریان و لطفی و کسان دیگر هم خونده اندش
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت.
نازنینان را، مه جبینان را، وفا نباشد
و از حافظ :
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
این رو قمر میخونه فکر کنم شجریان هم میخونه ...
.
و از سعدی بزرگ
شجریان در خیال
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
سعدی شجریان : چندین که بر شمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران **
چندت کنم حکایت، شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|