نوشته ای کوتاه اما پر محتوا 2
همــــــــه چيز با يه اتفاق ساده شــــــــروع ميشه! يهو ميبيني يه روز سرحال و خوشحال از خواب بيدار ميشي و همه چيز روال عادی خودش رو داره طي ميکنه ولي وسط های روز با يه تماس تلفني زندگيت از اين رو به آن رو ميشه! الو ... من سرطان گرفتم، الو .. پدرت مرد، الو ... برادرت خودکشي کرده .... الو ... بچه ات رو کشتن ......! وحشتناک نيست؟! يعني تمام زحمات زندگي ما ميتونه در يه لحظه دگرگون بشه؟! يعني واقعا" ما اينقدر شکننده هستيم؟! پس اين همه تلاش برای چيه؟ چرا اين همه سختي؟ چرا اين همه زجر و بدبختي و ....
چرا ما همه چيـــــــــز رو برای خودمون سخت ميگيريم، چرا نميتونيم زندگي رو اونجوری که هست زندگي کنيم! چرا امروز رو زندگي نکنيم؟! به اين فکر کن که اگه امروز بهش نگي دوستش داری شايد فردا دير باشه. همه چيز توی امروز خلاصه شده، من، تو، اون، زندگي، مرگ، خنده، گريه .... همه چيز توی امروزه! فـــــــــردا بدون امروز چه معنايي ميتونه داشته باشه؟
امـــــــــــروز شروع کني بهتر از فرداست!
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|