نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 04-13-2009
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض نوشته ای کوتاه اما پر محتوا 2

همــــــــه چيز با يه اتفاق ساده شــــــــروع ميشه! يهو ميبيني يه روز سرحال و خوشحال از خواب بيدار ميشي و همه چيز روال عادی خودش رو داره طي ميکنه ولي وسط های روز با يه تماس تلفني زندگيت از اين رو به آن رو ميشه! الو ... من سرطان گرفتم، الو .. پدرت مرد، الو ... برادرت خودکشي کرده .... الو ... بچه ات رو کشتن ......! وحشتناک نيست؟! يعني تمام زحمات زندگي ما ميتونه در يه لحظه دگرگون بشه؟! يعني واقعا" ما اينقدر شکننده هستيم؟! پس اين همه تلاش برای چيه؟ چرا اين همه سختي؟ چرا اين همه زجر و بدبختي و ....

چرا ما همه چيـــــــــز رو برای خودمون سخت ميگيريم، چرا نميتونيم زندگي رو اونجوری که هست زندگي کنيم! چرا امروز رو زندگي نکنيم؟! به اين فکر کن که اگه امروز بهش نگي دوستش داری شايد فردا دير باشه. همه چيز توی امروز خلاصه شده، من، تو، اون، زندگي، مرگ، خنده، گريه .... همه چيز توی امروزه! فـــــــــردا بدون امروز چه معنايي ميتونه داشته باشه؟

امـــــــــــروز شروع کني بهتر از فرداست!
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید