برای من
که جهان را را به جانب علاقه فراخوانده ام
چوپان به کوه و
پیر به خانه و
پیشه ور به شهر ... یکی است
همه برادران من اند.
برای من
که بر بینایان و غم خوار خستگانم
زنان به جالیز
دبیران به دیر و
سواران به صحرا یکی ست
همه خان و مان من اند.
من کوروشم
و تنها نجات جهان به آرامشم باز خواهد آورد
من پسر پادشاه انشان و
مشعل دار مردمانم
من برگزیده گلبرگ و شبنم خالصم
که خداوند
به شادمانی سپیده دم سوگند داده است
من پیام آور آن حقیقت بی پرده ام
که پروردگار همه رودها ف راه ها ، دامنه ها و دریا ها را
به فرمانم آورده است .
از پهنه های پارسوماش
تا جلگه های جلیل انزان
سواران من از کشتزار بی کرانه برنج و
عطر گندم نو می گذرند .
فرشتگان نان و شفا
شبانه به شوشیانا رسیده اند
پس ای ستم دیدگان فراوانی ها و خوشی ها تان بسیار باد
آسایش و امید هاتان بسیار باد
فرزندان برومند و
برکت نانتان بسیار باد .
نان و نمک ، خواب آرام و
بیداری بارانتان باد .
من برگزیده ی زمین و اولاد آسمان ،
آزادی شما را رقم خواهم زد
زیرا من نگهبان بی مرگ محبتم
رهاورد من
رهایی مردمان شماست .
من اورشلیم ویران را
واژه به واژه و سنگ به سنگ
باز خواهم ساخت
زنجیر از دو دست فرزندانتان خواهم گشود
و بر این صخره سترگ
خواهم نوشت :
آزادی آدمی
آخرین آوازه اولین من است .
زندان ها را درهم خواهم شکست
دژها را خواهم گشود
و بیداد گران را خانه نشین شکست خویش خواهم کرد .
|