خداوندا تو میدانی ... منم ، دلتنگ دلتنگم منم ، یک شعر بیرنگم منم ، دل رفته از چنگم منم ، یک دل که از سنگم منم ، آواز طولانی منم ، شبهای بارانی منم ، انسانیم فانی خداوندا تو میدانی ... منم ، در متن یک دردم منم ، برگم ، ولی زردم منم ، هستم ، ولی سردم منم ، مُرده م ، منم مُرده م منم ، یک بغض پر باران منم ، غمهای بی سامان منم ، هستم دراین زندان منم ، زخمهای بی درمان منم ، دارم تب و تابی ز تنهائی ، ز بیتابی منم ، رفته به گردابی مرا باید که دریابی منم ، یک آسمان دردم منم ، دریا شود قبرم منم ، دنیا شود جبرم منم ، پایان شده صبرم منم ، یک ذره گردم منم ، خواهم کسی همدم منم ، برخود ستم کردم دلم خون میشود هردم منم ، از عشق گویانم منم ، دردست درمانم منم ، آمد به لب جانم خداوندا ! بمیرانم !