دوستي با هر كه كردم عاقبت نيرنگ بود ظاهرش اهل خلوص و باطنش صد رنگ بود دوستي با هر كه كردم زد به قلبم خنجري آشيان هر جا ببستم شد نسيب ديگري دوستي با مرد مان كوته سرشت بي مايه بود عشق يزدان به از آن، بل دل به او بايد ببست عشق يزدان در دلم سايه فكند نام او هر آن قلبم را فشرد دوستي با او درهر دو گيتي سروري است عشق او در هر دو جهان بي همتاست
|