نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 06-25-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مرسی خوب بود
اما لطفا تالار مربوطه رو درست انتخاب کنید
من به تالار روانشناسی منتقلش میکنم

آیا فکر می کنید اینکه فرزند چندم خانواده باشید، می تواند بر شکل گیری شخصیت شما تاثیر گذار باشد؟ این مقاله را با ما دنبال کنید تا به همه چیز در این رابطه پی ببرید!

به نظر من همینطوره قطعا ارتباط داره
اما نمیخوام بگم که نسخه ی واحدی هست که بشه پیچید برای افراد مختلف
بعضی وقتا یه قاعده کلی برای اکثریت افراد جامعه داریم و میگیم یه عده استثنا هم داریم که تعدادشون خیلی کمه و کاری به اونها نداریم و این قاعده برای دیگران درسته
بعضی وقتا هم مثل الان راستش نمیشه گفت حتی 60-40 هست فقط میشه گفت بله تحت تاثیره
و تازه این خیلی خیلی در پراکندگی های جمعیتی مختلف متفاوته مثلا روستا با شهر در این زمینه میتونه خیلی متفاوت باشه

شما مثلا برگردید مال قسمت تکفرزندی رو بخونین
حالا فکر کنین فرزند دوم وقتی دنیا بیاد که اولی لااقل 7-8 سالش شده باشه
خب واقعا درصد زیادی از تکامل شخصیتی فرزند اول در سالهای اولیه ی زندگیش فراگرفته شده و شاید اونی نشه که در بخش فرزند ارشدی که گفته شده بشه

در مورد تک فرزندی ها چیز دیگه هم که به نظر میرسه امکانش بیشتره وقوع پیدا کنه اینه که شاید روابط عمومی ضعیفتری داشته باشند نسبت به کسایی که در خانواده های پر جمعیت هستنند که فکر میکنم با این نوشته که از قبول مسولیتهای مختلف ابایی ندارند شاید کمتر همخوانی داشته باشه مخصوصا اینکه تک فرزندها چون همیشه نگاه والدین رو بالای سرشون احساس میکنند و بیشتر تحت کنترل هستند از اینکه اشتباه کنند بیشتر نگران هستند تا نکنه مورد شماتت قرار بگیرند اینه که من احساس میکنم ریسک پذیری کمتری دارند و کمتر ریسک میکنن

در مورد فرزندان اول خانواده عرض کنم که به اضافه محسان و معایبی که گفته شد
مشکل دیگه ای هم دارند
ببینید بچه های اول در سنین پایینتر والدین به خانواده اضافه میشن
قطعا روحیات یک زوج جوان وقتی که صاحب اولین فرزند میشن با روحیاتشون در 10-12 سال بعد برای فرزندان بعدی واقعا متفاوتتره و میدونیم که خلق و خو و نوع رفتار و نگرش خانواده ها چقدر در تربیت فرزندان موثره
فرزندانی که در این دوران متولد میشن عموما بیشتر در معرض توجه و پرورش خانواده هستند
یعنی از پدر مادر های جوانتری برخوردار هستند که این خیلی خوبه
اما فراموش نکنیم که پدر مادر اونها هیچ وقت پدر مادر نبوده اند تا اون موقع و هیچ تجربه ای ندارن و همین باعث میشه که شاید گاها این فرزندان دچار نقیصه هایی هم بشن که در فرزندان بعدی کمتر به چشم بیاد
یه خوبی دیگه ای که ای فرزندان میتونن ازش برخوردار بشن این هست که احتمال حضور و لمس افراد نسل گذشته مثل پدر بزرگها و مادر بزرگها رو بیشتر احساس میکنن
پدر بزرگ و مادر بزرگهایی که الان دیگه تمام تلخی و شیرینی های دنیا رو چشیده
تمام اونچه خوبه از فرهنگ و سنت و داستان و بازی و خنده و شادی رو برای نوه ها در دامان خودشون دارند
بچه ها از این طریق با گذشته خودشون اشنا میشن و از طریق والدین با امروز جامعه شون
که شاید فرزندان بعدی در این زمینه کمتر بهرمند بشن
میدونین که مادر بزرگ پدر بزرگ حسابش با خاله و عمو و سایرین جداست پدر بزرگ و مادر بزرگ یه پدر و مادر در سایه هستند که خیلی وقتا در تعلیم و تربیت فرزندان نقش دارند...
چیز دیگه ای که باید عرض کنم اینه
عموما اینطوری هست که وضعیت اقتصادی خانواده ها به مرور بهتر میشه
رفاه و آسایش با گذشت سالها حاصل میشه
امروز کرایه نشینی فردا یه خونه کوچیک و بعدا یه خانه خوب
امروز سه نفری در یک اتاق فردا روز هر کس یک اتاق
پس بچه های بعدی معمولا در دوران رفاه بهتری به خانواده اضافه میشن که عموما از حداقل امکانات برخوردار هستند اینه که شاید سختی پذیری کمتری داشته باشند نسبت به برادر خواهرهای پیشین خودشون
اما در عوض چون رفاه و امکاتات بیشتری داشته اند امکان رشد و تعالی بهتر و بیشتری دارند و شاید راحتتر و بهتر شکوفا بشن
در پرورش اونها خانواده ها حالا دیگه تجربه بیشتری دارند و اگر سیاست خاصی رو در مورد فرزندان اول به کار بسته بودند اما نتیجه مطلوب رو نگرفته اند برای این فرزندان میتونن با صلاحدید دیگه ای عمل کنند
فرزندان دوم و بعدی خانواده با مشکل دیگه ای مواجهند ..
به جای مادر بزرگ و پدر بزرگی که در تعلیم و پرورش روح فرزند اول نقش مثبتی داشنتند امروز
برادر یا خواهری که هنوز خودشون در دوران رشد و نمو عقلی هستند رو در کنارشون میبینن که معمولا با تحکم و اجبار و زورگویی با اونها برخورد میکنه
هیچ کس کتک کاریهای بین بچه های بزرگتر و کوچیکتر رو نمیتونه نادیده بگیره
و همین باعث میشه که بچه های کوچیکتر بعضی وقتا سرکوب بشن و نسبت به بزرگتر ها حس بی اعتمادی بهشون دست بده و از اونها بترسند
بچه های اول اگر چیزی رو خراب میکردند نهایتا پدر و مادر کمی تندی میکردند یا نمیکردند
اما برای بچه های بعدی این خرابکاری پیراهن عثمانی میشد برای برادر و خواهر بزرگتر که اونرو سرکوب کنه و بخواد به خانواده ثابت کنه که نباید انقدر به این عضو کوچک خانواده اعتماد کرد و...
فرزندان چندم یک موقعیت خوب دیگه هم دارند ...
تجربه ی فرزندان بزرگتر بسیار میتونه برای اونها مفید باشه
برادر یا خواهر بزرگتر به خاطر سنش تواناییهایی بیشتری داره
خوبیها و نکات مثبت بیرون رو به داخل خونه میاره و در اختیار سایرین قرار میده
برادری رو در نظر بگیرید که دانش اموز هست و خواهر دانشجویی داره
خب قطعا این برادر نسبت خواهرش وقتی که دانش اموز بوده بیشتر تغذیه میشه
بیشتر در جریان امور قرار میگیره چیزهای بیشتری یاد میگیره
کسای بیشتری رو خواهد شناخت
در تصمیم های مهم همیار باتجربه ای رو کنار خودش احساس خواهد کرد
مثلا فرض کنید کسی که کنکور میده و میخواد انتخاب رشته کنه از کمک خواهر و برادر بزرگترش استفاده کنه..
اینه که بچه های اول معمولا خودشون باید دنبال یاد گیری باشند و سختیش با خودشونه
اما بچه های بعدی مطالب اماده ی بیشتری در اطرافشون هست...
و خیلی مسائل دیگه ....
چون خسته شدم دیگه در مورد سایرین اظهار نظر نمیکنم شمام خسته شدین
دلیل اینکه زیاد نوشتم این بود که احساس کردم بد نیست بگم ادمایی که اطراف ما زندگی میکنن عموما از این قاعده ها پیروی میکنن
و همونطور که اول گفتم اصلا نمیشه گفت ادمای 400 کیلومتر اونطرفتر هم همینطوری هستند...


__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید