یادت هست ؟
به شوق بخواهمت
خیابان چندم بود
یادت هست ؟
پنجره های کوچه ایتان به عشق خندید
آنسان که من
تنگ کوچه ها تان می فشارم هنوز
***
ساده بودیم
مثل قاصدک ها
هراز گاهی که باد عشوه ی خویش
روی دفتر های مشق می نشاند
{و دختری روسری خود را حیا می کرد }
امتحان بود و مدرسه
گوشه چشمی که حرف های نگفته را سخن می کرد
می آمدیم و شب برای ما قروق بود ستاره ها
و صبح
دست گریسته های ما
قاصدک ها را به اشتراک خود نیاز می کرد
گاه در خیابان های لویزان
5 ریالی مردیم
نوشابه و کیک عشق را قسمت می کرد
اما حالا
من از اسکناس های صد دولاری که هی پیتزا را قورت می دهند
تا تو بیائی و عشق
در سطل آشغال تف بشود
دلم می گیرد
در این کافه های مسموم نمی شود دوستت داشت
این همه چرب
مسخ که می شوی میان رنگ ها
عزیزم
به اشتیاق بیستون
شیرین نمی شود در این کافه های مسموم
حالا ریتم های قرمز تند را که افطار می کنی
***
سیاه آمده ام
باشد
تو می گوئی
اما به شوق بخواهمت
خیابان چندم بود
یادت هست ؟
|