و آنگاه زنی گفت با ما از شادی و اندوهسخن بگو.
و او (مصطفی)پاسخ داد:
شادی شما همان ادوه بی نقاب شماست.چاهی که خنده های شما ازآن بر می آید؛چه بسیار که با اشکهای شما پر میشود.
و آیا جز این چه میتواند بود؟
هرچه اندوه دورن شما را بیشتر بکاود؛جای شادی در شما بیشترمیشود.
مگر کاسه ای که شراب شما را در بر دارد همان نیست که درکوره ی کوزه گر سوخته است؟
مگر آن نی که روخ شما را تسکین میدهد همان چوبی نیست کهدرونش را با کارد خراشید اند؟
هرگاه شادی میکنید به زرفای درون دل خود بنگرید تا ببینیدسرچشمه شادی به جز سرچشکه اندوه نیست.
ونیز هرگاه اندوهناکیدباز در دل خود بنگرید که به راستیگریه شما از برای آن چیزیست که مایه شادی شما بوده است.
پاره ای از شما میگویید شادی برتر از اندوه است وپاره ایدگر میگویید اندوه برتر است
اما من به شما میگویم این دو از همدیگر جدانیستند.
این دو باهم می آیند؛و هرگاه شما با یکی از آن ها بر سرسفره مینشینید؛به یاد داشته باشید که آن دیگری در بستر شما خفته است...