نمایش پست تنها
  #37  
قدیمی 07-15-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ابو عبدالله مشرف بن مصلح شيرازي ملقب به سعدي در اوايل قرن هفتم (حدود 606 هجري) در شيراز ولادت يافت و به سال 691 يا 694 در همان شهر درگذشت، در حالي كه قسمت بزرگي از زندگي خود را در سفرهاي دراز و سير آفاق وانفس گذرانده بود. وي بي ترديد از شاعران درجه اول زبان فارسي و همرديف فردوسي است، قدرت او در غزلسرايي و بيان مضامين عالي لطيف عاشقانه و گاه عارفانه در كلام فصيح و روان كه غالباً در رواني و فصاحت به حد اعجاز مي‏رسد بي‏سابقه بود. علاوه بر اين سعدي در ذكر مواعظ و اندرز و حكمت و بيان امثال و قصص اخلاقي با زباني شيرين و شيوا و مؤثر گوي سبقت از همه گويندگان فارسي زبان ربوده است. نثر او هم كه در عين توجه به بعضي از صنايع لفظي ساده و روشن و خالي از تكلفات دور از ذوق بلكه بسيار لطيف و دلپسند و مطبوع است او را در رديف بهترين نويسندگان فارسي زبان درآورده است چنانكه مدتها كتاب گلستان او در شمار كتب درسي مدارس و مكاتب ايران بوده است و هنوز هم سرمشق فصاحت شمرده مي‏شود. كليات آثار او كه حاوي: مجالس عرفاني و چند رساله و گلستان (نثر) و بوستان يا سعدي نامه و غزليات و مامعات و قصايد عربي و فارسي و ترجيعات و مقطعات و هزلياتست بارها به طبع رسيده و زبانزد خاص و عام ايرانيانست.

از غزلهاي شيواي اوست:

شب فراق كه داند كه تا سحر چندست

مگر كسي كه به زندان عشق دربندست
گرفتم از غم دل راه بوستان گيرم

كدام سرو به بالاي دوست مانندست
پيام من كه رساند به يار مهر گسل

كه بر شكستي و ما را هنوز پيوندست
قسم به جان تو گفتن طريق عزت نيست

به خاك پاي تو و آن هم عظيم سوگندست
كه با شكستن پيمان و برگرفتن دل

هنوز ديده به ديدارت آرزومند است
بيا كه بر سر كويت بساط چهره ماست

بجاي خاك كه در زير پايت افكندست
خيال روي تو بيخ اميد بنشاندست

بلاي عشق تو بنياد صبر بركندست
ز دست رفته نه تنها منم درين سودا

چه دستها كه ز دست تو بر خداوند است
فراق يار كه پيش تو كاه برگي نيست

بيا و بر دل من بين كه كوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق

گمان برند كه سعدي ز دوست خرسندست

اين ابيات از بوستان او نقل مي‏شود:

الا تا درخت كرم پروري گر اميدواري كزو برخوري
كرم كن كه فردا كه ديوان نهند منازل به مقدار احسان دهند
يكي را كه سعي قدم پيشتر بدرگاه حق منزلت بيشتر
يكي باز پس خائن و شرمسار بترسد همي مرد ناكرده كار
بهل تا به دندان گزد پشت دست تنوري چنين گرم و ناني نيست
بداني گه غله برداشتن كه سستي بود تخم ناكاشتن


...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید