باغها
باغهاى زيباى ايران در اين دوره چنان زبانزد عام و خاص بودند كه حتى باغهاى معلَّق بابِل (كه يكى از عجايب هفتگانه عهد كهن محسوب مىشد) را تقليدى از باغهاى عهد مادى در ايران مىدانند. به اين باغها «پرديس» مىگفتند كه به معناى «بهشت» است. سرسبزى و شكوه و عظمت اين باغها هر بينندهاى را به تحسين وا مىداشت.
زيورآلات
در آثار طلا و نقرهاى كه از اين دوره برجا مانده است، زيورآلاتى مشاهده مىشود، مثلاً سينهريزى كه از گنجينه زيوه (در لرستان) به دست آمده و در آن مىتوان اشكال واقعى و تخيّلى حيوانات را مشاهده كرد. در اين سينهريز، از طلاى خالص استفاده شده و نقوشى در نهايتِ ظرافت و دقّت بر آن، ترسيم شدهاند. در ساخت سينهريزها، النگوها و گوشوارهها از نقش سر حيوانات عجيب و غريب، يارى مىگرفتند. در ساخت اين زيورآلات، با ابزارهاى بسيار دقيق و مفتولهاى نوكتيز، تصاويرى از جانوران و گياهان (به صورت شاخهها و گلها) قلمكارى شده است. زيورسازان اين دوره آنقدر چيرهدست بودند كه گاه و بىگاه از آثار يا سبك آنها در ساختن كاخها و اشياى عهد هخامنشى استفاده مىشد.
كفش و لباس
در اين دوره، تفاوتهايى در لباسهاى افراد، ديده مىشود. اين تفاوتها نه تنها نشانگر تعلّق آنها به طبقهاى خاص، بلكه نشانگر حد و مرز قبايل مختلف نيز بوده است.
مادىها معمولاً بر كمر خود، شمشيرى كوتاه و بر روى سر، كلاهى به شكل بَشليق (كلاه سردارى) و چكمه بلندى نيز بر پا داشتند.
لباسهاى عامه مردم در اين دوره شباهت بسيار زيادى به مردمان خِطّه كردستان در زمان حال داشته است. اعيان و اشراف، لباسهاى بسيار مجلَّل و شكيلى بر تن داشتند، تا آنجا كه برخى از مورّخان، لباسهاى مردم مرفّه و اعيان عهد هخامنشى را تا حدّ زيادى برگفته از لباسهاى اين عهد مىدانند.
عامه مردم ماد، روى نيمتنه و پيراهنى آستين كوتاه (تا زانو)، پوستى افكنده، آن را بر شانه چپ، استوار مىساختند و گاهى هم پوست را از زير كمربند، رد مىكردند. مردم ثروتمند، پوست يوزپلنگ و مستمندان پوست گوسفند به كار مىبردند. رسمِ افكندنِ پوست بر شانه، تا امروز نيز در ميان شبانان كوهستانهاى آذربايجانْ محفوظ مانده است.
2. هخامنشیان
اسباب منزل
در گنجينه هخامنشى كه از پاسارگاد (در نزديكى شيراز) به دست آمده و متعلق به سدههاى چهار و پنج پيش از ميلاد مسيح است، قاشقى از جنس نقره در نهايتِ ظرافت هست كه دسته آن، خميده و به تنديس سريك مرغابى ختم مىشود و جزئيات سرِ پرنده، به ظرافتِ تمام در آن، نشان داده شدهاند و سر مرغابى با پيچ و تابى خيالانگيز به طرف دسته قاشق برگشته است. البته و به يقين، در دوره هخامنشى، ظروف سفالى نيز ساخته مىشده كه امروزه به ندرت چيزى از آنها باقى مانده است. نمونههايى از ظروف كه از جنس مس و نقره بودهاند و تا به امروز نيز ظرافت و زيبايى خود را به خوبى حفظ كردهاند، نشان مىدهند كه ايرانيان در آن عهد، تا به چه حد به هنر و نقش آن در زيبايى وسايل زندگى اهميت مىدادهاند. اكثر ظروف از نظر شكل و ساخت و پرداخت، بسيار استادانه و ماهرانه شكل گرفتهاند. دسته ظروف، اغلب به تنديس سر يك حيوان، منتهى مىشود. در ملاقهها و صافىها بيشتر به سر مرغابى بر مىخوريم؛ اما گاهى سر تزيين شده گوساله نيز به چشم مىخورَد. دسته بلند يك تابه «كُندُر دود» نيز به سر يك مرغابى ختم مىشود و در كنار اين كندر دود، عودسوزهاى پر نقش و زيبايى را مىبينيم كه نمونههاى بُرنزى آن تا به امروز برجاى مانده است.
...