نمایش پست تنها
  #70  
قدیمی 09-01-2009
تاري تاري آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0

33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مرسي ازت هيوا جان بخاطر شعر قشنگت البته شعر مال سهراب نيست اين شهر مال يكي از دوستان منه كه خيلي به شعر از نوع سپيد و نو علاقه داره يه مدتي هم توي انجمن شعري در كرمانشاه توي محله 22 بهمن بود ولي دوست دارم بدونم نظر نثر شما مخصوصا در مورد اون چند جمله اخرش چيه اگه بقيه دوستان هم نظري بدن خوشحال ميشم
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....

رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......





ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني
(تاري)



ویرایش توسط تاري : 09-01-2009 در ساعت 12:35 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید