نمایش پست تنها
  #182  
قدیمی 09-02-2009
Nur3 آواتار ها
Nur3 Nur3 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2009
نوشته ها: 919
سپاسها: : 0

72 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



آن روز یکی از روزهای خوب زندگی(( روبرت)) بود چرا که نه تنها قهرمان گلف در شهر بوینوس آیرس شده بود بلکه در عین حال جایزه بیست و پنج هزار دلاری (( مسابقات غیر حرفه ای ها)) را هم به خودش اختصاص داده بود.
او حالا می توانست اتومبیل کهنه اش را بفروشد و در عوض به آرزویش که یک اتومبیل کورسی بود برسد و.....

روبرت همان طور که از در باشگاه محل مسابقات خارج میشد زنی میانسال به او نزدیک شد
و پس از گفتن تبریک قهرمانی در حالی که به شدت اشک می ریخت

رو به ورزشکار جوان گفت: (( پسرک هشت ساله ام دچار بیماری کم خونی است ماهی پنج هزار دلار باید به بیمارستان بپردازم و....))

روبرت جوان که بشدت متاثر شده بود نگذاشت حرف زن تمام شود و جایزه مسابقه را که 25 هزار دلار بود به او داد و تا آخر شب از فکر پسرک خارج نشد!

فردا عصر هنگامی که از سوی شهرداری مراسم تقدیر و بزرگداشت برای روبرت برگزار شد
معاون شهردار به او گفت: آقای روبرت شنیدم دیروز بعد ازظهر پولتان را به آن زن داده اید...متاسفم که بگویم آن زن یک شیاد است و حتی شوهر هم نکرده و.....

روبرت بلافاصله حرف معاون شهردار را قطع کرد و پرسید: یعنی آن زن بچه هشت ساله که در حال مردن باشد ندارد؟

معاون شهردار پاسخ منفی داد

اما روبرت با خوشحالی گفت:

بقیه اش مهم نیست...خدا را شکر که بچه ای در حال مرگ نیست....

__________________
Chera Donya Mano Mikhay Tak o Tanha?!..Mano Dadi Be Dastaye Shabaye Sarde Tanahaii..CHera Rahmi To Ghalbet Nist Akhe Donya! Che Donyayiii..Chera Hishki Nemidoone Che Boghzi Tooye Shabhame..CHe Zakhmaii Azat Donya Rafighe Ghalbe Tanhame
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید