نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 09-04-2009
Black Devil آواتار ها
Black Devil Black Devil آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: کوهستان اشباح
نوشته ها: 17
سپاسها: : 0

5 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Black Devil به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

موپالمو رئیس اسلحه خانه و فرد مهمی است. آدم خوبی است ولی عادت های بدی هم دارد،مثلا اینکه صبح زود شروع به پتک زدن میکند و اصلا ملاحظه ما را نمیکند یا اینکه وقتی میخندد یا گریه میکند واقعا غیرقابل تحمل میشود. روبروی من ایستاده است و از همان خنده های زجرآورش تحویلم میدهد،بهتر است تا قاطی نکرده ام دنبالش به اسلحه خانه بروم تا بفهمم چه چیزی اختراع کرده است. از همسر عزیزم خداحافظی میکنم و دنبال این مردک خپل راه میفتم و میروم.

اسلحه خانه فوق العاده گرم است و برای شاهزاده ای که همیشه زیر کولر گازی لم میدهد و با کنسولش بازی میکند جای مناسبی نیست،پس به موپالمو میگویم اختراعش را بیرون بیاورد تا امتحانش کنیم. او به داخل میرود و بعد با یک گلوله ی سیاه برمیگردد،قبلا از این گلوله ها درست کرده بود ولی میگوید این یکی فرق دارد. بدو بدو به طرف آتش میرود آنرا درون آتشی که با ما دو متر فاصله دارد می اندازد و سریع برمیگردد،بعد از سی ثانیه دود زرد رنگی بلند میشود و من نگاه میکنم و میگویم ((این بود اختراع جدیدت...فقط دود سفید را زرد کرده ای..؟)) که احساس میکنم چشمانم شروع به سوختن میکنند و بوی گندی به دماغم میخورد و تمام محتویات معده ام را بالا میاورم و روی زمین ولو میشوم.

با زور از زمین بلند میشوم،روی پاهایم می ایستم و سعی میکنم سرگیجه ام را کنترل کنم. خود موپالموی بیچاره هم همین وضع را دارد،کمکش میکنم بلند شود...((آقای مخترع خل و چل...این دیگه چه بوی گندی بود...از هزار تا چاه فاضلاب بدتر بود)) موپالمو دماغش را بالا میکشد و شروع به توضیح میکند..((این یک بمب دودزا بود با این تفاوت که از نوعی لوبیای وحشی درست شده بود،این لوبیا در کوه های اطراف اینجا رشد میکند و عصاره ای دارد که این بو را تولید میکند،باید اول آسیابش کرد بعد با آب خمیرش کرد. این خمیر وقتی در معرض آتش قرار بگیرد این ترکیبات بدبو را به صورت دود زرد رنگی تولید میکند)) خودم رو بو میکنم و متوجه میشوم لباسم بوی گند گرفته است،با غضب به این دیوونه نگاه میکنم ((میمردی فقط توضیح بدی و منو اینجوری به گند نکشی)) بعد خودم یکمی به اون بمب فکر میکنم و میزنم زیر خنده...عجب اختراع بامزه و جالبی بود و یک لبخند کج و کوله تحویل موپالمو میدم.

دارم به اتاقم برمیگردم که لباسم رو عوض کنم،اصلا خوب نیست که یک امپراطور بوگندو باشم. از پله ها بالا میرم و به اتاقم میرسم،داخل اتاق از شر اون لباس های بدبو خلاص میشم و لباس جدیدی میپوشم. جلوی آینه تمام قد می ایستم و خودم رو نگاه میکنم و به خوشتیپی خودم اعتراف میکنم. چه کسی بیش از من شایستگی امپراطور بودن را دارد،من به این خوشتیپی و باحالی درضمن شجاع و دلیر و بی باک و این چیزا هم هستم. در افکار و خودپرستی غوطه ورم که یک نفر زنگ دم در را میزند....

اگر کسی باشد که کارش زیاد ضروری نباشد حسابی از دستش ناراحت میشوم چون مرا بیهوده از پنج طبقه کشونده این پایین،این که همان پستچی خودمان است اسمش "چیچینگ" است و بسته های ما را می آورد. با او دست میدهم و میپرسم امروز برایمان چی آورده است، از کیفش بسته ای زرد رنگ بیرون میکشد و به من میدهد از من میخواهد دفترچه اش را امضا کنم و میرود تا به کارهای دیگرش رسیدگی کند.

یکی از خریدهای اینترنتی من است،چون وقت من خیلی باارزش است بیشتر بازی هایم را اینترنتی میخرم. کال آف دیوتی 6 است،با هزار آب و تاب نصبش میکنم و منتظرم تا بازی لود بشود یه گیم خفنی بزنم _این الفاظ را از بچه ها یاد گرفته ام،خیلی جالب با هم صحبت میکنند_ ولی ضدحالی میخورم شدید.کامپیوترم را سال پیش اسمبل کرده ام و هنوز قوی بنظر میرسد ولی انگار مجبورم امسال هم قطعات جدید بخرم. حالا خوب است که یک بازی ایکس باکس هم سفارش داده بودم، یک ضرب المثل محصول مشترک _بین ایران و کره_ میگوید((یک کنسول بخر خوتو راحت کن)) بازی جالبی است و خوب اجرا میشود بدون افت فریم. اگر ای دی اس ال مان را وصل کنند میتوانم به ایکس باکس لایو هم وصل بشوم و حال این امپراطور "هان" را در بازی های شبکه بگیرم و ضایعش بنمایم.

در حال و هوای بازی هستم که این غراضه ی مایکروسافت سه چراغ میشود و مجبور میشوم خاموشش کنم. سراغ همان کامپیوتر دیزلی میروم و سعی میکنم دیال آپ به اینترنت وصل شوم،عجیب است همان بار اول کانکت میشوم و وارد ایمیلم میشوم که چندتایی ایمیل جدید از طرف قبیله های اطراف دارم. درخواست هم پیمان شدن با امپراطوری جدید ما رو دارند،چه خوب باز هم متحد جدید پیدا کردیم. ایمیل هایشان را جواب میدهم و موافقت میکنم که متحد و هم پیمان ما باشند.

هوس میکنم سری به سایت جدیدمان بزنم، یه فروم جدید است که در مورد همه چیز مطلب داریم. و لحظه ای دیگر سایت که لود نمیشود و پیغامی میدهد مینی بر اینکه ما را تحریم کرده اند و کل دیتابیس ما را از روی سرور پاک کرده اند،این چینی ها کار خودشان را کردند و بالاخره مقامات لیدانگ را راضی کردند ما را تحریم کنند. بالاخره مجبور میشویم برای خودمان چندتایی سرور بخریم، البته این چینی ها قبلا هم کار شکنی کرده اند...چند وقت پیش هر هفته کابل تلفن ما را خم میکردند و روی آن آجر میگذاشتند که باعث میشد تلفن ما قطع شود و مجبور بودیم برویم و آن آجر را برداریم ولی الان دیگه حسابی کارمان مختل شد...کل دیتابیس سایت ما پریده است.

چه افتضاحی..!!
نویسنده:Black Devil
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید